اميديه خوزستان را بيشتر بشناسيم
شهرستان اميديه از شهرستانهاي استان خوزستان در جنوب غربي ايران است. اين شهرستان با شهرستانهاي رامهرمز، بهبهان، اهواز و ماهشهر هم مرز است. مركز اين شهرستان، شهر اميديه است. غرب اين شهرستان به استان كهگيلويه و بويراحمد راه دارد.
تقسيمات كشوري
بخش مركزي
دهستان آسياب
دهستان چاه سالم
شهرها: اميديه
بخش جايزان
دهستان جايزان
دهستان جولكي
شهرها: جايزان
انديكا از شهرستانهاي تازه تاسيس استان خوزستان شامل سه بخش در شمال شرقي خوزستان قرار دارد. جمعيت شهرستان انديكا ۸۰ هزار نفر و مساحت آن ۲۳۰۰ كيلومتر مربع است.
مركز آن شهر كوچك قلعه خواجه است كه ۹۱۵ نفر جمعيت دارد. شهرستان انديكا شامل دو بخش آبژدان و چلو است.
اين شهرستان پيش از اين بخشي در شهرستان مسجدسليمان استان خوزستان بود. جريان تبديل شدن بخش انديكا به شهرستان از سال ۱۳۸۴ آغاز و در نيمه دوم سال ۸۶ نهايي شد.
اين شهرستان داراي ۵۹۵ روستا و آبادي، ۶ دهستان، ۳۳ هزار هكتار زمين كشاورزي و ۲۰۰ آثار تاريخي است. آب و هواي خوب و دو سد مسجد سليمان و شهيد عباسپور و همچنين جاده بازفت از پتانسيلهاي اين شهرستان هستند.
دهستانهاي شهرستان انديكا در زماني كه بخش بود عبارت بودند از: انديكا، آبژدان، چلو، شلال و دشتگل، قلعه خواجه، كوشك، للروكتك، و آبزالو (روستاي شهيد البرز امامي). جمعيت بخش انديكا هم در سال ۱۳۸۵ برابر با ۴۹۷۲۸ نفر بود.
در سال ۱۳۶۸ مركز بخش انديكا از روستاي لالي به روستاي قلعه خواجه انتقال يافتهبود
شهرستان انديمشك يكي از شهرستانهاي استان خوزستان است. مركز اين شهرستان شهر انديمشك است. اين شهرستان با جمعيتي بالغ بر ۱۸۰۰۰۰ نفر در شمال استان خوزستان قرار گرفتهاست.مردم انديمشك لر و بختياري هستند.
جغرافيا و تقسيمات
شهرستان انديمشك بر خرابههاي شهري باستاني با نام لور بنا گشتهاست . تاريخ نگاراني همچون اصطخري و ... در نوشتههاي خود به اين شهر اشاره كرده و آن را شهري آباد خواندهاند .شهرستان و شهر مركز آن واقع در استان خوزستان. نام انديمشك به پيشنهاد فرهنگستان ايران براي روستاي صالحآباد برگزيده شدهاست . همچنين دژي استوار در اين نواحي با نام اندمشن (گيلگرد) برپا بوده كه به انوشبرد شهرت داشتهاست . برخي مآخذ كهن، نام آن دژ را اَنوش يا انهش، به معناي فراموش شده آوردهاند. اين نامگذاري بدان سبب بوده كه بر زبان آوردن نام زندانيان آن و حتي نام دژ ممنوع بودهاست (كريستن سن، در اين دژ، شخصي موسوم به صالح خان مكري بناهايي چند از جمله دژي براي سكونت خويش ساخت كه به قلعه صالح يا قلعه لور معروف گشت و اكنون نيز به همين نام يا كوي لور خوانده ميشود . در دوره حكومت رضاشاه پهلوي و مقارن با احداث راه آهن در ايران ، در مجاورت قلعه لور ، ايستگاه راه آهن انديمشك بنا نهاده شد كه به تدريج با آغاز ساختمان سازي در اطراف آن ، انديمشك رو به گسترش نهاد . با شدت گرفتن چنگ جهاني دوم و اشغال ايران ، انديمشك و راه آهن آن نيز به اشغال نظامي متفقين درآمده و به پايگاهي مهم براي نيروهاي نظامي آمريكا بدل گرديد كه ابتداآذوقه و مهمات از بندر خرمشهر وارد و از طريق راه آهن انديمشك به شمال ايران و از آنجا نيز به نيرويهاي محاصره شده روسي رسانده ميشد . شركت جنرال موتورز آمريكا نيز در همين زمان شعبهاي از كارخانه اتومبيل سازي نظامي خود را در اين شهر تأسيس نمود . در دوره پهلوي دوم با ورود شركتهاي متعدد داخلي و خارجي ، انديمشك به شهري صنعتي بدل گشت و بدين ترتيب ميزبان هزاران نفر از پزشكان ، مهندسان ، كارمندان و كارگران داخلي و خارجي گرديد .
شهرستان انديمشك: انديمشك يكي از ۱۶ شهرستان استان خوزستان است كه در شمال آن واقع شدهاست (مركز دايرت النعارف بزرگ اسلامي). شهرستان انديمشك از شرق با دزفول، از جنوب با شوش، از غرب با آبدانان (استان ايلام) و از شمال با پل دختر و خرمآباد (استان لرستان) همسايهاست شامل دو بخش مركزي و الوار گرمسيري است .از شمال به استان لرستان ،شمال غرب به استان ايلام ،از جنوب شرق به دزفول و از جنوب غرب به شهرستان شوش دانيال منتهي ميگردد . راه آهن سراسري جنوب به شمال ازانديمشك گذشته و مردم شهرهاي شمال خوزستان براي سفرهاي خود از راه آهن اين شهر بهره ميبرند .
بخش الوار گرمسيري شامل مناطق زير ميباشد .
دهستان حسينيه
دهستان قيلاب
دهستان مازو
شهر تابعه: حسينيه
بخش مركزي شامل كوي لور- كوي شهدا(ساختمان)-كوي نيرو(حامد بهاروند در آن زندگي ميكند)-كوي فرهنگيان-كوي راه آهن - كوي فرمانداري - كوي لوانتور - كوي زيباشهر-كوي پشت بازار-كوي بهارستان -۱۸هكتار - كوي ۱۲هكتار-كوي رسالت- كوي كشتارگاه.
جغرافيا و تقسيمات
شهرستان انديمشك بر خرابههاي شهري باستاني با نام لور بنا گشتهاست . تاريخ نگاراني همچون اصطخري و ... در نوشتههاي خود به اين شهر اشاره كرده و آن را شهري آباد خواندهاند .شهرستان و شهر مركز آن واقع در استان خوزستان. نام انديمشك به پيشنهاد فرهنگستان ايران براي روستاي صالحآباد برگزيده شدهاست . همچنين دژي استوار در اين نواحي با نام اندمشن (گيلگرد) برپا بوده كه به انوشبرد شهرت داشتهاست . برخي مآخذ كهن، نام آن دژ را اَنوش يا انهش، به معناي فراموش شده آوردهاند. اين نامگذاري بدان سبب بوده كه بر زبان آوردن نام زندانيان آن و حتي نام دژ ممنوع بودهاست (كريستن سن، در اين دژ، شخصي موسوم به صالح خان مكري بناهايي چند از جمله دژي براي سكونت خويش ساخت كه به قلعه صالح يا قلعه لور معروف گشت و اكنون نيز به همين نام يا كوي لور خوانده ميشود . در دوره حكومت رضاشاه پهلوي و مقارن با احداث راه آهن در ايران ، در مجاورت قلعه لور ، ايستگاه راه آهن انديمشك بنا نهاده شد كه به تدريج با آغاز ساختمان سازي در اطراف آن ، انديمشك رو به گسترش نهاد . با شدت گرفتن چنگ جهاني دوم و اشغال ايران ، انديمشك و راه آهن آن نيز به اشغال نظامي متفقين درآمده و به پايگاهي مهم براي نيروهاي نظامي آمريكا بدل گرديد كه ابتداآذوقه و مهمات از بندر خرمشهر وارد و از طريق راه آهن انديمشك به شمال ايران و از آنجا نيز به نيرويهاي محاصره شده روسي رسانده ميشد . شركت جنرال موتورز آمريكا نيز در همين زمان شعبهاي از كارخانه اتومبيل سازي نظامي خود را در اين شهر تأسيس نمود . در دوره پهلوي دوم با ورود شركتهاي متعدد داخلي و خارجي ، انديمشك به شهري صنعتي بدل گشت و بدين ترتيب ميزبان هزاران نفر از پزشكان ، مهندسان ، كارمندان و كارگران داخلي و خارجي گرديد .
شهرستان انديمشك: انديمشك يكي از ۱۶ شهرستان استان خوزستان است كه در شمال آن واقع شدهاست (مركز دايرت النعارف بزرگ اسلامي). شهرستان انديمشك از شرق با دزفول، از جنوب با شوش، از غرب با آبدانان (استان ايلام) و از شمال با پل دختر و خرمآباد (استان لرستان) همسايهاست شامل دو بخش مركزي و الوار گرمسيري است .از شمال به استان لرستان ،شمال غرب به استان ايلام ،از جنوب شرق به دزفول و از جنوب غرب به شهرستان شوش دانيال منتهي ميگردد . راه آهن سراسري جنوب به شمال ازانديمشك گذشته و مردم شهرهاي شمال خوزستان براي سفرهاي خود از راه آهن اين شهر بهره ميبرند .
بخش الوار گرمسيري شامل مناطق زير ميباشد .
دهستان حسينيه
دهستان قيلاب
دهستان مازو
شهر تابعه: حسينيه
بخش مركزي شامل كوي لور- كوي شهدا(ساختمان)-كوي نيرو(حامد بهاروند در آن زندگي ميكند)-كوي فرهنگيان-كوي راه آهن - كوي فرمانداري - كوي لوانتور - كوي زيباشهر-كوي پشت بازار-كوي بهارستان -۱۸هكتار - كوي ۱۲هكتار-كوي رسالت- كوي كشتارگاه.
جاذبههاي گردشگري
از آثار تاريخي انديمشك را ويرانههاي شهر ساساني لور، پل صيحه، بقعه شاهزاده احمد در مازو، قلعه رزه و ويرانههاي شهر ايلامي زعفران وسد كرخه به عنولن بزرگترين سد بتني خاورميانه وهمچنين سد وتفريحگاه دز اشاره كرد
انديمشك در جنگ ايران و عراق
در۴/۹/۱۳۶۵توسط رژيم بعث بمباران هوايي شد كه طولاني ترين بمباران بعد از جنگ جهاني دوم بوده دوكوهٔ انديمشك درسالهاي دفاع مقدس ميزبان رزمندگان وفرماندهاني چون شهيدباكري، چمران و... بودهاست اين منطقه هم اكنون هم ميزبان كاروانهاي راهيان نور است در دوران دفاع مقدس انديمشك نقش زيادي درجابه جايي نيرو وادوات جنگي برعهده داشتهاست اين شهرستان بارها به وسيلهٔ موشكهاي رژيم عراق هدف قرار گرفتهاست.
دوران سازندگي
جوانان انديمشك دردوران سازندگي هم تلاش بسيار براي اباداني اين شهرانجام دادهاند پروروژههاي دردست احداث عبارتاند از: احداث سه پل روگذر-احداث منطقهٔ تجاري درزين خانه-پارك ولفجر-موزه-اكواريم-پتروشيمي-جاده ترانزيتي جديدشمال جنوب-كارخانهٔ سيمان-تغيير درسيماي شهري
كشاورزي
انديمشك درتوليدوصادرات گل نقش مهمي دراستان ايفامي كند همچنين اين شهردر كشت ذرت-گندم وانوع صيفي جات مانندگوجه، خيار، هندوانه، هويج، كلم و....به موقعيت خاص خويش وقرار گرفتن در كنار رودهاي دز وكرخه از قطبهاي اصلي خوزستان به شمار ميرود
ايذه را بيشتر بشناسيم
شهرستان ايذه در استان خوزستان، با پهنه اى حدود ۲۰ كيلومتر مربع، در دشتى بيضى شكل، در شمال شرقى استان خوزستان قرار دارد. اين منطقه در ۳۱ درجه و ۵۰ دقيقه پهناى شمالى و ۴۹ درجه و ۵۲ دقيقه درازاى خاورى نسبت به گرينويچ و ارتفاعى معادل ۷۶۰ متر واقع شده است. (۱) مالمير سابق (ايذه كنونى) در فاصله ۱۹۰ كيلومترى جنوب غربى اصفهان و ۱۲۵ كيلومترى شمال شرقى اهواز قرار گرفته است. شهرستان ايذه بين استان چهار محال و بختياري و استان كهگيلويه و بوير احمد و شهرستانهاي مسجد سليمان و رامهرمز قرار دارد. رود كارون در بخشي از شمال ايذه جاري است. رود كارون رودخانه زرد ، رود الا و رود فصلي هلايجان در توسعه كشاورزي اين منطقه نقش مهمي دارند.ميزان باران سالانه شهرستان ايذه بطور متوسط ۴۰۰ ميليمتر است كه در فصل زمستان گاهي در ارتفاعات به صورت برف نازل ميشود. متوسط درجه حرارت در شهرستان ايذه ۲۴ است . بواسطه شرايط آب وهوايي مطلوب در اين منطقه حدود ۱۸۰٫۰۰۰ هكتار جنگل طبيعي وجود دارد كه بزرگترين مناطق جنگلي خوزستان است. همچنين بعلت وجود مراتع به نسبت غني در اين شهرستان از زمانهاي قديم دامپروري از اهميت خاصي برخواردار بوده است . اين منطقه محل ييلاق ايل بختياري است. شهرستان ايذه داراي يك بخش مهم به نام دهدز است كه ۱۴ دهستان و ۱۰۸۵ آبادي را در بر ميگيرد.مردم
رقص محلي بختياريها كه به دستمال بازي شهرت دارد.ساكنان ايذه از طوايف هپارتيپ يا هپيرتيپ بودند كه ظاهراً همان قوم دلير و شجاعى است كه يونانيان از آنها با نام امرديان يا مرديان ياد كرده اند. هرودوت آنان را جزو طوايف بدوى ايران مى داند(۲) و ديودور سيسيلى(۳) از آنان به عنوان مردمى استقلال طلب ياد مى نمايد.(۴) ساكنان ايذه از بختيارى با فرهنگ،زبان وموسيقي بختياري محسوب مى شوند. جمعيت ايذه در سال ۱۳۶۲ خورشيدي ۱۷۷٫۸۲۲ نفر بوده است.علرغم آب وهواي مساعد،وجودپتانسيلهاي طبيعي وتاريخي گردشگري نظيردشت سوسن،درياچه سدايذه (كارون3)،اشكفت سليمان،كول فره،خونگ اژدرودههاموردبكرديگرتاكنون طرح چشمگيري درخصوص اين امربراي ايذه ومردمان دلاورآن اجرانشده است ونيازمندنگاه مسئولين ميباشد. از جمله مشاهير ايذه ميتوان دكتر سيد صفدر حسيني (وزير پيشين اقتصاد وكار در دولت خاتمي)عليرضا دهقان (گوينده اخبار ورزشي و نماينده مردم اين شهر در مجلس هشتم) ايمان مبعلي (فوتباليست)بهروز جمشيدي (كاپيتان اسبق كشتي فرنگي كشور)دكتر علي نوذرپور(فعال اصلاحات و كانديداي شوراي شهر تهران) را نام برد،البته بسياري ازنخبگان ايذه به كشورهاوشهرهاي ديگرمهاجرت نموده اندوبراي سرافرازي ايران تلاش ميكنند.
[ويرايش] نام ها
شهر ايذه از روزگار باستان تا امروز به نامهاى ايزج، ايذه، ايگه، ايجهه، اريگ، ايج، ايدج الاهواز، مالمير يا مال امير خوانده شده است. كلمه ايذه برگرفته از واژه ايجه يا ايگه فارسى باستان به معنى مسكن و محل زندگى است.(۵) به علاوه به دليل وجود زيج هاى بسيار در اين ناحيه، اين شهر به نام اريگ يا ايج خوانده مى شده است. به عقيده برخى از محققين اين شهر در نيمه دوم هزاره دوم پيش از ميلاد «انزان» ناميده مى شد و مركز ايالت انزان بوده است. مى توان ايذه را تغيير شكل يافته انزان عيلامى نيز دانست.
1- ايديده يا ايديذ عيلامي
با توجه به اينكه تمدن عيلام در منطقه كوهستاني فعلي بختياري قرار داشته است و شهر ايديده از شهرهاي مهم آن بوده است و ايديذه به معناي شهر كنار آب آمده است و به دليل قرار گرفتن ايذه كنوني در كنار تالاب شط (منگر) ميتوان گفت كه ايديده همان ايذه كنوني بوده است. شباهت ميان حروف ايديده با حروف ايذه نيز ميتواند دليل براين مدعا باشد.
2 - اوجا يا هوجا
اوجا يا هوجا كه يونانيان اين شهر را به اين اسم مي خوانند و مردم آنجا را اوجيا ميگفتند .
3 - اياپير يا اجاپير
اياپير يا اجاپيركه از اسامي باستاني اين شهر ميباشد و در كتيبههاي اشكفت سلمان نام ايذه آياپير يا آجاپير آمده است.
4 - آنزان يا آنشان
آنزان يا آنشان به معني دارنده فرآسماني كه اين نام از نظر زماني قبل از آن است كه يونانيان اين شهر را اوجا يا هوجا بخوانند.
از متون تاريخي چنين برمي آيد كه انشان يا انزان يكي از ايالت هاي مهم دولت عيلام بوده است و با توجه به گفتههاي ياقوت حمودي در معجم البلدان ميتوان به اين نتيجه رسيد كه آنزان بر همين منطقه اطلاق ميشده است زيرا اين شهر در روزگار باستان از نواحي آباد بوده و اهميتي بسزا داشته است و به همين دليل آنزان كه نام اين شهر بوده است برتمام ايالت اطلاق شده است.
5 – ايزج يا ايذج
اكثر مورخين در آثار خود اين شهر را با نام ايزج ذكر كرده اند چنانكه ابن حوقل در صوره الارض ابودلف در سفرنامه، مقدسي در احسن التقاسيم حمدالله مستوفي در نزهه القلوب از اين شهر با نام ايزج ياد كرده اند.
اصطخري در مسالك و الممالك از ايزج اسم برده و اين شهر را جزو خوزستان دانسته است و قزويني در آثار البلاد به ايزج اشاره نموده و حدود جفرافيايي و آثار تاريخي آن را ذكر نموده است. طبري در تاريخ الرسل و الملوك و ابن ايثر در تاريخ كامل اين شهر را با نام ايزج ذكر نموده اند.
مولف معجم البلدان نيز از عظمت منطقه بختياري در روزگار سلوكيان سخن گفته و معتقد است كه يوناني ها در اين خاك آبادي هايي ساخته بودند . در دوره ساسانيان از احداث و توسعه راهها در منطقه سخن به ميان آمده است. عدهاي از مورخين برخي ايل راههاي فعلي بختياري را يادگار آن دوران دانسته اند.
پيشينه تاريخي
از آثار به دست آمده ايذه از جمله نگارهها و نقش برجسته هاى عيلامى (اولين حجارى هاى ايران باستان قبل از هخامنشيان)، مى توان نتيجه گرفت كه آنجا مركز مهمى در زمان عيلامى ها بوده است. اين آثار به دو دسته آثار عيلام قديم و نو تقسيم مى شود كه به شرح زير مى باشند: ۱) دوره عيلام قديم: اين دوره به سلسله سيمشكى متعلق است كه چندين بار توسط حاكم اور نابود گشت.(۷) آثار باقى مانده از اين دوره به شرح ذيل است: الف) نقش برجسته شاهسوار: شاهسوار جايگاهى باستانى در حومه ايذه است كه در آن آثار باستانى از جمله نقش برجسته اى متعلق به دوره عيلام قديم (قرن ۲۰ ق. م.) واقع شده است. اين نقش برجسته به احتمال زياد نمايانگر صحنه بار عام يك پادشاه يا ابراز بندگى در مقابل يك خدا است. ب) نقش برجسته خونگ اژدر: اين جايگاه به خونگ نوروزى نيز معروف است و در نزديكى درياچه ميانگران (۱۲ كيلومترى شمال ايذه) واقع شده است كه نقش برجسته هاى آن مانند شاهسوار حجارى شده است. ۲) دوره عيلام نو: ايذه در دوره عيلام نو «آياپير» ناميده مى شده است و پادشاهان آن به صورت مستقل زير نظر سوخالماهو وزير اعظم عيلام حكومت مى نمودند. حكومت عيلام در اين دوران به صورت اتحاديه اى بود و متشكل از تعدادى حكومتهاى محلى مستقل اداره مى شد.(۸) آثار اين دوره عبارتند از: الف) كول فره (كول فرح): كول فره برسى دره مانند در كوههاى اطراف دشت، واقع در ۷ كيلومترى شمال شرقى ايذه است كه در عصر عيلام نو به عنوان نيايشگاهى باز مورد استفاده قرار مى گرفته است. در اين شكاف ۶ نقش برجسته به همراه نوشتارهاى عيلامى (ميخى) اطلاعات تاريخى ارزشمندى را در اختيار مى گذارند. بيشتر اين نقش برجستهها مراسم مذهبى يا ميهمانى هاى هانى شاه، پسر تاهى هى (تاخى هى) حاكم دست نشانده آياپير از طرف شوتروك ناهونته را يادآور مى نمايند. از نكات جالب توجه اين نقش برجستهها مى توان به آداب و رسوم امور مذهبى عيلام اشاره نمود كه در آن كاهنان در حال قربانى كردن حيوانات و نوازندگان در حال نواختن موسيقى و مردم يا بزرگان داراى حالتى خاص (شايد حالت خلسه) در نيايش و حمل خدايان مى باشند.(۹) ب) اشكفت سلمان: تنگه اى در كوه الهك واقع در شمال غربى ايذه است. در اين تنگه چهار نقش برجسته وجود دارد كه تمامى آنها به هانى تعلق دارند كه بيشتر به خانواده سلطنتى و خدايان اشاره نموده است. در اين جايگاه باستانى روزگارى نيايشگاه «تاريشا» وجود داشته است. براساس نظريه برخى مستشرقين و محققين در دوره هخامنشيان به ايذه، اينزان مى گفتند(۱۰) كه از مراكز مهم مذهبى و سياسى آن دوره به حساب مى آمده است.
براساس برخى روايات تاريخى، اسكندر پس از ورود به ايران و توقف در همدان به خاطر مرگ هفس تيون سردار جوان خود سخت آشفته شد و دستور داد كه يالهاى اسب و قاطرها را بچينند و كنگره هاى برج و باروها را برافكنند. سپس غيب گوى وى از طرف ژوپى تر، هفس تيون را نيم خدايى ناميد و براى آمرزش وى قربانى طلب كرد. بالاخره اسكندر براى اينكه در جنگ تسلى بيابد، به مملكت كوسى ها رفته و پس از مطيع كردن آنها شكار انسان ترتيب داد و امر نمود تفاوتى بين مرد و زن، بزرگ و كوچك نگذاشته و همه را بكشند و اين قصابى وحشت انگيز را قربانى دفن هفس تيون ناميد. اين حادثه در كوههاى بختيارى در ايذه اتفاق افتاد.(۱۱) از اين دوران و سپس از دوران پارتى چندين مجسمه و چند نقش برجسته و... باقى مانده است. از اين زمان به بعد، ايذه مستقل اداره و به نام اليمائيد خوانده مى شد. آثار اين دوره عبارتند از: الف) خونگ يارعلى وند: در اين جايگاه باستانى كه در ۳ كيلومترى خونگ اژدر واقع شده است، نقش برجسته اى شامل دو فرد اليمايى در يك مراسم آيينى وجود دارد. ب) خونگ كمال وند: اين جايگاه باستانى در ۴ كيلومترى شمال خونگ يار على وند واقع شده و داراى نقش برجسته اى به همراه كتيبه اى اليمايى است. ج) خونگ اژدر (۲): (۱۴۲ ق. م) درست پشت تخته سنگى كه نقش برجسته عيلام قديم قرار داشت، نقش برجسته اى متعلق به زمان پارتى ها قرار دارد كه مهرداد دوم شاه اشكانى را به همراه افراد بلندپايه اليمايى نشان مى دهد. د) قلعه كژدمك: در ارتفاعات خونگ اژدر قلعه اى از لاشه سنگ و ساروج و خشت با تاقهاى هلالى و سنگى واقع شده كه در اين ناحيه به «قلعه كژدمك» معروف است. اين قلعه احتمالاً در زمان اردشير ساسانى متروك شده است. ايذه در دوره ساسانى نيز از شهرهاى آباد و پرجمعيت به شمار مى رفت و آتشكده آن تا زمان هارون الرشيد برقرار بوده است.(۱۲) از روزگار خلافت عمر بن الخطاب، واژه ايذه عربى شد و آن را ايذج خواندند. اولين رويارويى اين مردم استقلال طلب تاريخ ايران با مسلمانان در سال ۱۷ هـ . ق (۶۳۸ م) رخ داد. در اين واقعه نعمان بن مقرن مزنى، سردار عرب به خوزستان آمد و پس از گشودن رامهرمز، به ايذه رفت و با شيرويه حكمران آنجا صلح نمود و شهر تسليم شد.(۱۳) در سال ۲۲ هـ . ق اولين درآمد حاصل از خراج ايذه و رامهرمز به حكومت بصره تخصيص يافت. در سال ۲۹ هـ . ق مردم ايذه در برابر ابوموسى اشعرى حاكم بصره سر به شورش برداشتند، ولى كارى از پيش نبردند.(۱۴) شهر ايذه در زمان خلفاى عباسى، كرسى ولايت بود و «ايذج الاهواز» خوانده مى شد، تا با محلى ديگر به همين نام در نزديكى سمرقند اشتباه نشود.(۱۵) اين شهر در سده ۶ هـ . ق، در دوران مغول، مركز حكومت اتابكان لرستان يا امراى فضلويه بود كه از ۵۵۰ هـ . ق توسط ابوطاهر در سرزمين لر بزرگ و بخشى از خوزستان حكومت مى كردند(۱۶) و براى نخستين بار آنان بودند كه ايذه را مالمير يا مال امير (ملك امير) ناميدند.(۱۷) نخستين بار ابن بطوطه در نيمه نخست سده ۸ هـ . ق آن را به صورت مال امير در سفرنامه خود آورده است: «از تستر (شوشتر) حركت كرديم. سه روز از كوههاى بلند راه مى رفتيم تا به شهر ايذه رسيديم، ايذه را مال الامير نيز مى نامند.»(۱۸) آثار دوره اتابكان لر بنايى از لاشه سنگ است كه در اشكفت سلمان پس از حفارى نمايان شد. پس از برافتادن حكومت اتابكان در ۸۵۷ هـ . ق ايذه رو به خرابى گذارد و ساكنان آن به كوچروى روى آوردند.(۱۹) همچنين آثار دوره ايلخانى و مغول از جايگاه باستانى به نام تاق طويله به صورت بنايى سنگى ـ گچى با آثار گچبرى و كاشى كارى در شهر كنونى ايذه به دست آمده است. از دوره صفويه گورستانى با شيرهاى سنگى در شاهسوار وجود دارد كه البته تا دوره قاجار هم از آن استفاده مى كردند. واژه باستانى ايذه در سده هاى اخير به كلى فراموش شده بود تا اين كه در زمان پهلوى اول، بار دگر زنده شد و در تيرماه ۱۳۱۴ هـ . ش، از سوى فرهنگستان ايران به نام پيشين خود، ايذه نامگذارى شد.(۲۰)
آثار باستاني
عروج ياشوسن به گفته بعضي مورخان همان محل قصر شوسن مذكور در تورات است كه در ايذج بوده. لايارد ، عالم انگليسي مدتي از عمر خود را در ايذه گذرانيد.
۱۴ مورد اثار باستاني مربوط به سلسلههاي ماقبل ميلاد در ان وجود دارد از جمله ايلاميها .از ديگر اثار معروفباستاني اين شهرستان ميتوان اشكفت سلمان و كول فرح و خنگ اژدر يا روستاي شمي و... نام برد لازم به ذكر است كه مجسمه اياپير از روستاي شمي در اورده شده است . ميان اصفهان و اهواز پل ايذج قرار دارد اين پل از شگفتيهاي قابل توجه جهان است, زيرا با سنگ بر روي بستر رودخانهاي خشك و بسيار عميقي بنا شدهاست. در ايذج زلزله بسيار روي ميدهد. درآنجا معدنهاي زير زميني زياد است. در اين محل , يك قسم گياه شور (قاقلي) ميرويد كه عصارهٔ آن براي معالجه نقرس مفيد است. در ايذج آتشكدهاي قرار داشتهاست كه تا زمان هارون الرشيد فروزان بودهاست. بردگوريهاي موجوددركوههاي ايذه وبختياري نيزحكايت اززرتشتيان ايران باستان دارد. شيرهاي سنگي نيز ازآثارباستاني ايذه وبختياريها است كه درجاي جاي ايذه وبختياري استوارند.
ميانرود شهري است از شهرهاي شهرستان دزفول در شمال استان خوزستان. اين شهر در شهرستان دزفول قرار گرفته و در سال ۱۳۸۵، تعداد ۹٫۲۱۷ نفر جمعيت داشته است
ميانرود در فاصله كمي از رودخانه دز و در جنوب شهر دزفول و سمت خاوري شهر شوش قرار گرفته است.
اين شهر از شهرهاي جديد دزفول و خوزستان است. كه اقتصاد آن وابسته به كشت نيشكر از سوي شركت كشت و صنعت نيشكر هفتتپه است.
فرهنگسراي شهر ميانرود داراي كتابخانه و نيز كلاسهاي آموزشي است
مسجد سليمان يا پارسوماش شهري است تاريخي كه در ميان كوههاي زاگرس در استان خوزستان واقع شده است.
اين شهر از شمال غرب به شهرستان شوشتر، از شمال تقريبأ به بخش لالي، از جنوب شرق به شهرستان ايذه، و از جنوب غرب به شهر اهواز ارتباط دارد. ساكنان اين شهر را طوايف مختلفي از قوم بختياري تشكيل ميدهند ولي با كشف نفت در منطقه افراد ديگري از ساير مناطق بختياري بمنظور كسب و كار به اين شهر آمده و رفته رفته بصورت دايم در اين شهر ساكن شدند .
روستاهاي انديكا و لالي و دشت بزرگ از بخشهاي اطراف اين شهر هستند. مسجدسليمان بدليل جاذبههاي تاريخي و بهار زيبايش و رويش لالههاي وحشي و شب بو در ايام نوروز پذيراي تعداد بيشماري از مهمانان نوروزي ميباشد.يكي ازتفريحگاهاي ديدني اين شهر منطقهاي بنام تمبي. يكي ازمهمترين مكانهاي تاريخي و باستاني اين شهرمنطقهاي است بنام معبدسرمسجد كه درشمال شرقي شهر مسجدسليمان واقع شده است.اين معبد كه در گذشتههاي دور همواره در آن آتشي افروخته بوده مشرف به سفه سرمسجد است كه بگفته مورخان مقر حكومتي پارسها بوده است .از ديگر آثار باستاني اين شهرستان ميتوان به معبد بسيار كهن برد نشانده نيز اشاره نمود.
هيئت باستانشناسي فرانسوي سال ۲۰۰۷ نيز در مسجد سليمان موفق به كشفيات مهمي شده است. پروفسور گيرشمن رئيس هيئت مزبور عقيده دارد كه محل كنوني مسجد سليمان( پارسوماش وبعدها انشان ) قديمترين پايتخت پادشاهي هخامنشي بودهاست. يكي ازعوامل ايجاد و گسترش شهر مسجدسليمان اكتشاف نفت دراين منطقه است.
چاه نفت شماره يك و نخستين اكتشاف نفت
در تاريخ ۲۸ ماه مه سال ۱۹۰۱ ميلادي، در زمان سلطنت مظفرالدين شاه قاجار، ويليام ناكس دارسي، تاجر بزرگ طلا در انگلستان امتياز كشف نفت ايران را از آن خود كرد و براي اين منظور جورج برنارد رينولدز را كه تجربياتي در زمينه حفاري نفت در مناطق نفت خيز سوماترا داشت، براي اكتشاف و استخراج نفت به استخدام خود درآورد. رينولدز در پايان سال ۱۹۰۲ ميلادي عمليات حفاري اولين چاه در چاه سرخ واقع در قصر شيرين و همچنين شاردين رامهرمز را آغاز كرد و همزمان مقدمات حفاري در منطقه نفتون مسجد سليمان را مهيا ساخت.
پس از دو سال حفاري در شاردين گروه رينولدز به اين نتيجه رسيدند كه در اين نقطه نميتوانند به نفت برسند. اما علائم موجود و وجود آتشگاه و نيز حوضچهاي كه خود به خود قير از آن مي جوشيد و يادداشت هاي مورخين و باستان شناسان كه تصريح كرده بودند در ناحيه نفتون نفت فراوان به دست ميآيد، سرمهندس رينولدز را كه از مدتي پيش در آنجا به كار حفاري مشغول بود، اميدوار كرد و به همين علت وسائل و تجهيزات را به منطقه نفتون در مسجد سليمان منتقل كردند و در پايان ماه ژانويه سال ۱۹۰۸ ميلادي حفاري چاه شماره يك اين شهر آغاز شد.
سرمايه شركت كه در انگليس تشكيل شده بود تا در ايران به نفت دست يابد، به علت طولاني شدن دوره حفاري به پايان خود ميرسيد و ويليام ناكس دارسي كه از پيدا شدن نفت در اين سرزمين قطع اميد كرده بود طي تلگرافي از رينولدز خواست تا حفاري را تعطيل كند. گفته ميشود تلگراف به دست رينولدز رسيده بود اما چندان به مسجد سليمان اعتماد داشت كه ترجيح داد بدان اعتنايي نكرده به كار خود ادامه دهد. سرانجام در حاليكه اعضاي گروه در اوج نا اميدي به سر ميبردند، در ساعت چهار صبح روز پنجم خرداد ماه ۱۲۸۷ خورشيدي برابر با ۲۶ ماه مه ۱۹۰۸ ميلادي، مته حفاري از ضخامت زميني به قطر ۳۰۰ متر عبور كرد و آخرين ضربت خود را به صخره عظيمي كه روي منبع نفت قرار داشت فرود آورد، در نتيجه در عمق ۱۱۸۰ پا (۳۶۰ متري) نفت با فشار زيادي تا ۵۰ پا (۱۵ متر) بالاتر از نوك دكل حفاري فوران كرد و كارگران را در خود غرقه ساخت. بدين ترتيب فصل جديدي در تاريخ كشور رخ داد و ايران به جمع كشورهاي نفت خيز جهان پيوست.
اين اتفاق، كه نخستين اكتشاف نفت در خاورميانه به شمار ميرفت، حيات اقتصادي و اجتماعي مسجد سليمان و ايران را دگرگون كرد، چنانكه از اين چاه روزانه ۳۶۰۰۰ ليتر (معادل ۸۰۰۰ گالن) نفت استخراج ميشد و بعدها در اين شهر حداقل ۳۰۰ چاه نفت حفر شد. اين شهرك باستاني به يك شهر مدرن و پر رونق بدل شد. جمعيت آن افزايش يافته، خانهها و محلههاي جديد براي كاركنان شركت نفت از مديران ارشد گرفته تا كارگران ساخته شد. شركت نفت ابتدا اقدام به ايجاد يك دستگاه آب شيرين كن نموده و سپس براي انتقال آب رود كارون به شهر، لوله كشي منازل را به انجام رساند. همچنين خط آهني توسط اين شركت تاسيس شد كه تا دارخزينه، روستايي در نزديكي شوشتر، امتداد مييافت. بدين ترتيب مسجد سليمان از يك قصبه به شهري بزرگ بدل شد و مردم از اطراف و اكناف براي كار به اين شهر مهاجرت كردند. شبكه آب و برق تكميل گرديد و سيستم فاضلاب شهر به وجود آمد، حمل و نقل زباله مرتب شد و سيستم اتوبوس راني به كار افتاد. همچنين ورزشگاه بزرگي ساخته شد و مسجد سليمان چهره يك شهر تازه و متفاوت از ساير شهرها را به خود گرفت.
«چاه شماره يك» هماكنون بصورت موزه تحت نظارت شركت ملي مناطق نفتخيز جنوب قرار دارد.
در تاريخ ۵ خرداد ۱۳۸۷ خورشيدي برابر ۲۶ ماه مه ۲۰۰۸ ميلادي، چاه شماره يك صد ساله شد. لذا به همين مناسبت در اين روز جشن صدمين سالگرد اكتشاف نفت در خاورميانه و انقلاب صنعتي ايران در اين شهر و در چندين نقطه جهان برگزار شد. جشن يكصد سالگي نفت در ايران توسط وزارت نفت جمهوري اسلامي ايران در محل باشگاه مركزي اين شهر كه با افتتاح پالايشگاه نفت مسجدسليمان همراه بود.
مكانهاي ديدني
منطقه رودخانه تمبي
پالايشگاه بي بيان
چاه شماره يك
كلگه زرين
قبرستان ارمني ها
برد نشانده
معبد سر مسجد
مسجد نمره يك
موزه نفت
سد شهيد عباسپور
سد مسجد سليمان
جزيره سد
شط شيمبار
منطقه گدار لندر
هفت شهيدان
پير بابا زاهد (امامزاده)
پير شاهزاده عبدالله (امامزاده)
پير شاهزاده علي (امامزاده)
پير حضرت نوح (منطقه چهار بيشه)
پل نگين
قلعه بردي زادگاه كوروش هخامنشي واقع در بخش انديكا
معماري
برخي ساختمانهاي مسجدسليمان كه در دوره فعاليت شركت نفت ايران و انگليس ساخته شدهاند سبك معماري انگليسي داشته كه اغلب در اثر گسترش و نوسازي در شهر تخريب شده اند. بخشهايي از آن هنوز به نامهاي انگليسي آن دوره مانند منطقه كمپ كرسنت و اسكاچ كرسنت معروف است.
گذشته و وضع حاضر
لحن اين مقاله يا بخش براي ويكيپديا، غير رسمي يا نامناسب است.
براي راهنمايي بيشتر به راهنمايي براي نوشتن مقالههاي بهتر رجوع كنيد. احتمالاً در بحث همين صفحه توضيحي درباره اين مطلب موجود باشد.
اوج شكوفايي تاريخ معاصر مسجد سليمان به غير از نفت مربوط به دوران مشروطيت ميباشد، در عصر مشروطه مردم مسج دسليمان نيز مانند ساير روشنفكران و دليران بختياري فتواي روحانيت را لبيك گفتند و عليه استبداد صغير قاجار به فرماندهي سردار اسعد بختياري (فاتح ملي)قيام كردند و ظفرمندانه اصفهان و تهران را فتح نمودند، البته نقش مردم مسجد سليمان در ملي شدن صنعت نفت و مقابله بااستعمار انگليس درنفوذ به مناطق بختياري، مبارزه با طاغوت و شركت درهشت سال دفاع مقدس استوار همچون شيرهاي سنگي مثال زدني است، اما در حال حاضر از چاههاي نفت اين شهرستان روزانه نزديك به ۴۰٬۰۰۰ بشكه نفت استخراج ميشود[نيازمند منبع]. با اينكه سد شهيد عباسپور و سد مسجد سليمان، (از جمله بزرگترين سدهاي ايران) در جوار اين شهر قرار دارند، مردم از نظر آب هنوز در مضيقه بوده و بصورت ساعتي (سه تا چهار ساعت در روز) از آب استفاده ميكنند.
مردم بعضي مناطق مسجد سليمان به جهت وجود ميدانهاي گازي، گاه دچار مسموميتهاي ناشي از استنشاق بوي گاز ميشوند و در مواردي ساكنين شهر طي يك برنامه ضربتي مجبور به نقل و انتقال شدهاند. نشت گاز و نفت در مناطقي از شهر گاهي حادثه ساز شده و باعث بروز انفجار در منازل مسكوني ميشود.
ويس شهري است در شهرستان اهواز در استان خوزستان ايران.
در سال ۱۳۷۶ خورشيدي روستاهاي ويس و مويلحه هواشم از توابع بخش باوي شهرستان اهواز در هم ادغام و به شهر تبديل شده و به عنوان شهر ويس شناختهشدند.
زبان رايج آن فارسي (گويش شوشتري) و اندكي عربي است. يكي از علتهاي نامگذاري اين شهر را وجود قدمگاه "اويس قرني" در اين شهر ميدانند كه هم اكنون نيز قدمگاهي به نام وي در كنار رودخانه كارون در اين شهر وجود دارد.
هويزه به عربيالحويزهشهري است در استان خوزستان. هويزه يكي از شهرها و بخشهاي شهرستان دشت آزادگان در غرب اين استان است كه بخاطر جنگ ايران و عراق شهرت دارد. اين شهر با يورش نيروهاي عراقي تصرف شد و بطور صد در صد تخريب گرديد. تنها آثار باقي مانده از شهر، قدمگاه حضرت عباس و خرابههاي چند ساختمان است
هنديجان (هنديون ، هنديان ، هنديگان) يكي از شهرهاي تاريخي ايران با قدمتي بيش از 3000 سال، در جنوب شرقي استان خوزستان و در 75 كيلومتري جنوب شرقي بندر ماهشهر در غرب شهرستان بهبهان و در شمال بندر ديلم قرار گرفته است. رودخانهاي موسوم به هنديجان يا زهره اين شهر را به دو نيمه شمالي و جنوبي تقسيم ميكند.
هنديجان بندري است كه در 30.15 درجه عرض جغرافيايي و 49.43 درجه طول شرقي شهرستان اهواز قرار دارد و ارتفاع اين شهر از سطح دريا به 5 متر ميرسد. آباديهاي هنديجان در قرون اخير بسيار بوده اند ولي به علت بيماري طاعون در سال 1247 هجري قمري شهر هنديجان رو به خرابي نهاد.
زبان اين ديار فارسي با گويش محلي (گويش بندري) است كه البته تشابهات بسياري ميان اين گويش و گويش اقوام بختياري وجود دارد.
تاريخچه
آثار بدست آمده در اين منطقه نشان ميدهد كه در هزاره چهارم پيش از ميلاد انسان متمدن در آن مي زيسته است . تپههاي تاريخي متعدد و نوشتههاي جغرافيدانان قرون اوليه اسلامي نظير « ابودلف مهلل خزرجي » در مورد آثار تاريخي " هنديجان " كه قديمي ترين سند مكتوب در مورد آثار تاريخي " هنديجان " است شاهد ديگري بر رونق اقتصادي و زندگي اجتماعي سازمان يافته مردم اين ديار در هزاره پيش از ميلاد است . وجود لغات و اصطلاحات تاريخي كه ريشه در زبان عيلامي دارد و آيين هاي نمادين حاكي از گذشتههاي پربار فرهنگي و غني آن است .
در نزديكي " هنديجان " آثار بندرتاريخي « " مهرويان يا مهروبان " » و شهر تاريخي « " ريواردشير" » قرار داشته است كه "مهرويان" از دوره عيلامي تا قرن چهارم هجري و احتمالا تا مدتها بعد نيز بندرتجاري مهمي بوده است كه از طريق آن كالاهاي سرزمين هاي دور و نزديك و حتي كشور چين وارد منطقه ميشد و نيز مشاهده شده است كه در شهر " ريواردشير" كشتي مي ساختند. رونق و آباداني "هنديجان" عليرغم جابجايي محل شهر به دليل تغيير مسير رودخانه پس از اسلام نيز ادامه يافت و اين منطقه در قرون اوليه اسلامي بزرگاني چون علي بن مهزيار اهوازي (هنديجاني) را در دامان خود پرورش داده است .
وجه تسميه هنديجان
اين منطقه در گذشته نامهاي مختلفي داشته كه از آن جمله ميتوان به " هنديگان " و " هندوان " اشاره كرد. اين واژه پس از ورود اسلام به " ايران " به " هنديجان " و " هنديان " تغيير شكل يافته است. از ديدگاه واژه شناسي تمام اين كلمات از لفظ « هند » مشتق شده اند. با توجه به ديرينگي اين سرزمين به نظر ميرسد لغت " هند " ريشه در زبان سانسكريت دارد كه به معناي آب است . اين نظر را وجود رودخانه " هنديجان " كه به زهره موسوم و معناي " ايزد آب " هست بيشتر تاييد ميكند. بنابراين با توجه به مستندات ديگري كه در اين زمينه وجود دارد ميتوان گفت " هنديجان " به معناي سرزمين " آب " است. هرچند وجود عدهاي از مردم كشور هند در اين منطقه به دليل ارتباط تجاري از طريق خليج فارس و يا مهاجرت گروهي كه در برخي از منابع اشاره ميشود غيرقابل انكار است. اما بعيد به نظر ميرسد كه وجود آنها بر وجه تسميه " هنديجان " تاثيري گذاشته باشد.
جغرافياي تاريخي هنديجان
آثار قديمي تپههاي باستاني پهكن (پهكون) در مدخل شهر هنديجان، تپههاي مارضا در جنوب هنديجان، ويرانههاي بندر قديمي و تاريخي مهروبان در قريه امامزاده عبدالله، تپه باستاني صاحب الزمان، برجي، مردو و شاه ابوالقاسم در روستاي دهملا، همچنين ويرانههاي روستاهاي هنديجان كه قدمتي 3000 ساله دارند. آثار سد بند قريه بدراني (لب دريا) و تل گرگ در نزديكي رودخانه و دريا كه پلي نيز در آن منطقه بوده است (بر روي رودخانه زهره)، همچنين آثاري از وجود شهر باستاني بين روستاي بزي و كوت مهنا ميباشد كه مورخان آنرا شهر ديرجان ناميده اند. آثار موجود در امامزاده سيد يبر در روستاي آسياب، آثار موجود بين بندر مهروبان تا تپه كدوك (روستاي باستاني) در جنوب هنديجان، همچنين آثار و پي هاي خانههاي موجود از بندر مهرويان (مهروبان) تا هنديجان كه به صورت زنجيروار وجود داشته است.(در بين مردم اين ديار داستاني رايج است كه ميگويد:"اگر بزغالهاي در مهروبان بر روي سقف خانهها حركت ميكرده در هنديجان پايين ميآمده است".)
از ديگر آثار ميتوان اشارهاي نمود به ستونهاي آجري كه در اطراف هنديجان نشان دهنده حصاري بوده اند به دور شهر، يكي از اين ستونها پايين تر از روستاي چم رحمان در كناره رودخانه مشخص است. اين ستون نيمي از آن در آب است و نيمي تا سال 1369 در خاك بود، كه بر اثر ريزش كناره رودخانه مشخص شده است. قطر آن در حدود 5،4 متر است. همچنين به نظر ميرسد كه حصاري به شكل نيمي در هنديجان جنوبي و نيمي در هنديجان شمالي و بر دو دروازه در دو سمت رودخانه وجود داشته و نيز پلي مابين آن وجود داشته است. همچنين در سال 1369 در كناره رودخانه هنديجان بالاتر از امامزاده عباس علي سكههايي يافت شد كه در حال حاضر در ميراث فرهنگي خوزستان وجود دارد. اين سكهها كه بر روي آنها نوشته شده است آل بويه، نشان دهنده حكمفرمايي فرزندان آل بويه بر اين نواحي است. البته اينكه حسن (ركن الدوله) بر فارس حكومت ميكرده و هنديجان در آن زمان جزو پارس بوده است خود دليل مستحكمي بر حكمفرمايي فرزندان آل بويه بر اين منطقه است. از ديگر آثار باستاني موجود در اين منطقه ميتوان به سنگهاي نقوش داري اشاره نمود كه در بدراني در اعماق آب و كنارههاي رودخانه ديده ميشود. قبرستانها نيز كه براي باستانشناسان از اهميت خاصي برخوردارند به 6 قبرستان ميرسند كه هر كدام مربوط به دورهاي از تاريخ است. در خصوص قبرهاي اين قبرستانها آنچه به چشم ميخورد تفكيكي بودن قبرهاست بدين صورت كه جاي مردان، زنان و كودكان مشخص است. قديمي ترين قبرستان روبروي مدرسه شوكت (عندليب) بوده است كه با پيشرفت رودخانه به طرف شمال نيمي از آن را آب برده و نيمي ديگر احتمالاً تا سالهاي آينده از بين خواهد رفت.
ديگر آثار تاريخي، طبيعي و معنوي هنديجان
خانه شاه عنبر، مسجد بحريني، زيارتگاه شاهزاده قاسم، امامزاده نبي عاشور، امامــزاده بي بي عليه، امامــزاده عبدالله، امامــزاده بــي بــي عصمت، امامــزاده عمـران، امامزاده امير حيل، شاهزاده ابوالقاسم، مسجـد شاه عنبــر، بــافت محلي كوهبـاد، تپـهبـزي يك، تپهبــزي دو، تپهمهرويان يك، تپهمهرويان دو، تپه سه تلون، تپه سه تلون دو، تپه سه تلون سه، تپه سه تلون چهار، تپه ابوالقاسم يك، تپه ابو القاسم دو، تپه ابوالقاسم، تپه مالكي يك، تپه مالكي دو، تپه برجي، تپه شاهزاده علي، تپه غوله، تپه كنار رود زهره، تپه كيلومتر 13 هنديجان، تپه كيلومتر 13 هنديجان - ديلم، محوطه 3 راه غوله، محوطه ابو القاسم، محوطه شاهزاده ابوالقاسم، محوطه نبي عاشور، ساحل و اسكله بحركان و چشمه رگ سفيد از آثار تاريخي، طبيعي و معنوي هنديجان است.
مردم و اشتغال
ازنظر اقتصادي رودخانه " هنديجان " نقش تعيين كنندهاي در زندگي مردم داشته و اين تاثير گذاري به ميزاني بوده كه قلمرو جغرافيايي و منطقه را نيز با نام رودخانه مشخص ميكردند . رودخانه " هنديجان " كه قسمتي از آن از سرچشمه(رشته كوههاي زاگرس در استان كهگلويه و بويراحمد) تا " خليج فارس" طي ميشود و هشتمين رودخانه كشور است كه 490 كيلومتر طول دارد. اين آبراه به عنوان يكي از مسيرهاي تجارت خارجي از گذشتههاي دور مورد استفاده بوده است و هم اكنون نيز عليرغم كم شدن آب آن در فصول تابستان شناورهاي با ظرفيت بيش از صد تن قادر به رفت و آمد در ان هستند . ضمن آنكه حاشيهٔ رودخانه از دو قسمت شمالي و جنوب تا نزديكي دريا قابل كشت است و با استفاده از آب اين رودخانه انواع محصولات كشاورزي از جمله گندم، جو، دانههاي روغني، حبوبات و انواع صيفي جات كشت ميشود.
بخشي از اين محصولات به علاوه صنايع دستي كه اكثرا از برگ درخت خرما تهيه ميشود در گذشته به كشورهاي " خليج فارس " صادر ميگرديد . صنعت شيلات از كهن ترين صنايع در هنديجان بوده و ميباشد كه قدمت آن به سالها پيش ميرسد . منطقهٔ بحركان كه جنوب هنديجان قرار دارد نيز از مناطق مهم گردشگري و صيد ميگوي صورتي و انواع ديگر ميگوهاي مرغوب منطقهٔ خليج فارس به شمار ميرود كه در حوزه صيادي هنديجان واقع است . سالن عمل آوري و كارگاه انجماد و بسته بندي ميگوي صادراتي و قايق هاي مجهز صيادان در اين منطقه بيش از نيم قرن است كه به صيد و عمل آوري و بسته بندي و صادرات ميگو اشتغال دارند و تعداد زيادي از اهالي در اين راستا به كار مشغولند. ماهي هاي خوراكي و ميگو در صيد گاههاي هنديجان به صورت فراوان صيد ميشوند كه از مهم ترين آنها ميتوان به ماهي قباد ، راشگو ، حلواي سفيد ( زبيدي )، شوريده، حلوا سياه، شهري، شانك، هاوور، كوشك، سرخو، ميش ماهي، هامور، سنگسر، سبيتي و دختر ناخدا اشاره كرد .
نفت
هنديجان تحت عمليات حفاري جهت كشف نفت قرار گرفت و سال 1967 ميلادي وجود نفت در اين منطقه ثابت شد . مقدار توليد نفت خام در سال 1973 از پنج حلقه چاه ، هشت ميليون و 335 هزار بشكه در 1974 از هشت حلقه چاه به طور متوسط روزانه 22 هزار بشكه و در سال 1975 از پنج حلقه چاه به طور متوسط روزانه چهارده هزار بشكه و از ابتدا تا پايان سال مذكور چهل و دو ميليون بشكه نفت خام با درجه سبكي 28 استخراج شده است . در سال 1965 ميلادي در رگ سفيد كه از روستاهاي هنديجان است دو حلقه چاه توسعهاي حفر شد و در سال 1966 توليد نفت خام آن 1/4 ميليون بشكه بوده در سال 1367 شمسي بر حسب بشكه 7/9 ميليون و در سال1968 نفت توليدي 10/7 ميليون بشكه و در سال 1969 مقدار توليدي نفت از سه حلقه چاه 8/5 ميليون بشكه و در سال 1970 به چهارده ميليون بشكه رسيده است.سال 1971 از دو حلقه چاه 13/2 ميليون بشكه و در سال 1972 از نه حلقه چاه بيست و يك ميليون بشكه و در سال 1973 از چهارده حلقه 72 ميليون و 352 هزار بشكه در سال 1974 و در سال 1975 از چهارده حلقه چاه به طور متوسط روزانه 214 هزار بشكه ، در سال 1976 از 21 حلقه چاه به طور متوسط روزانه 222 هزار بشكه و از ابتدا تا پايان سال 1976 نفت خام استخراج شده 414 ميليون بشكه با درجهٔ سبكي 29 بوده است . در خليج بحركان هنديجان در چند سالهاي اخير با حفر چاههاي زير دريايي نفت فراواني كشف شده است كه با ساختن اسكلههاي متعدد و تأسيسات لازم كشتي هاي نفت كش به آساني پهلو ميگيرند و بارگيري ميكنند و نفت آنها را به خارج صادر ميكنند و گويا اين نفت از قابليت بسيار خوبي برخودار ميباشد .
تفريحگاهها
رودخانه " هنديجان " علاوه بر نقشي كه در كشاورزي وتجارت منطقه دارد از نظر زيبايي هاي طبيعي نيز قابل توجه است. درفصل تابستان و اوايل بهار كه حاشيه آن به طول چندين كيلومتر پوشيده از گياهان و گلهاي زيبا ميشود ميتوان گردشگران بسياري را جذب نمايد . سواحل طولاني " خليج فارس " علاوه برآنكه امكان اجراي طرحهاي پرورش آبزيان را ميسر مي سازد اين استعداد را نيز دارد تا همچون گذشته نقش خود را در توسعه تجارت خارجي بازيابد . ضمن آنكه جزاير آن واز جمله جزاير ديره و بنه كه زيستگاه پرندگان بومي و مهاجر هستند ميتوانند با جاذبههاي متنوع خود زمينههاي گردشگري در منطقه گسترش دهند . همچنين هنديجان نقاط بسياري براي گردش و تفريح دارد كه ميتوان به دو روستاي دهنو و كوههاي اطراف ( زاگرس ) ، ساحل زيباي بندر بحركان در كنار خليج فارس ، حاشيه سواحل رودخانه زهره ، پاركها و باغستانهاي اطراف هنديجان كه در ماههاي انتهايي زمستان و ابتداي بهار از زيبايي و جلوه خاصي برخوردار ميباشند، اشاره نمود.
اطلاعات بيشتر
اما به چه دليل اين ناحيه را هنديگان يا هنديجان ناميده اند؟
آيا هنديجان كه زماني به هند عليا معروف بوده است همان هنديجان فعلي است؟
آيا انسانهاي اوليه ساكن در آن هندي بوده اند ؟
يا اينكه اسكندر مقدوني به هنديجان آمده است نه به هندوستان!؟
«استرابون» جغرافيدان عهد باستان، خوزستان را از حاصلخيزترين جلگههاي جهان ميداند. زيرا رودخانههاي زيادي اين دشت را آبياري ميكرده كه امكان كشاورزي و آباداني را در اين منطقه ميسر ميساختهاست. شايد بر همين اساس بوده كه عدهاي بر اين باورند كه نام اين سرزمين «هند» يا «اند» بوده كه به معني «جايي با آبهاي فراوان» است. ايرج سيستاني در گزيده تاريخ خوزستان ميگويد:"هنديجان از شهرهاي قديمي خوزستان ميباشد و آنرا معرب هنديگان دانسته اند." از قرائن و شواهد چنين برمي آيد كه پيشوند هند يا اند، در اساميي همچون هنديجان، انديكا ، انديمشك، اينجان - اندوه و انديا و غيره با رودخانه و آب مناسبتي داشته است، چنانكه بيشتر شهرها و روستاهايي با اين نام هميشه رودخانه كوچك يا بزرگي در كنار خود دارند و آنچه مسلم است آن است، كه آب در باور و اعتقادات ايرانيان از احترام و تقدس خاصي برخوردار بوده و آلوده ساختن آن را گناه نابخشودني مي شمرده اند و پيوسته چشمههاي آب و رودخانه ر ا نظر كرده (ناهيد يا آناهيتا) فرشته آب ميدانسته اند.
به نظر ميرسد گروهي از مورخان يوناني براي بالا بردن نام اسكندر مقدوني (جلوس 336 و 332 ق.م) فتوحات وي را تا سرزمين هند گزارش داده اند و اين در حالي است كه بعضي ديگر از مورخان اين موضوع را رد كرده اند و معتقدند كه مورخان يونان و اروپايي براي ارزش نهادن به اسكندر فتوحات وي را تا كشور هند ذكر كرده اند.
هَفْتْكل (هفتگل هم نوشتهاند) شهري است در استان خوزستان. در سال ۱۳۸۵، تعداد ۱۵٫۲۶۱ نفر جمعيت داشتهاست.اين شهر مركز شهرستان هفتكل است.
اين شهر پيش از سال ۱۳۸۷ در بخش هفتكل از توابع شهرستان رامهرمز قرار داشت.
ورود صنعت نفت به شهر هفتكل باعث ايجاد مدرسه، فرودگاه، جاده، سيستم آب و فاضلاب، بهداست و درمان، بيمارستان، خدمات رفاهي و اجتماعي در منطقه بود. هنگام ورود صنعت نفت به اين شهر جامعه آن عشايري بود و نفت براي اين كه به بقاي خود ادامه دهد بافت اين جوامع را از عشايري به شهري تغيير داد و نيروهاي تحصيل كرده از داخل و خارج كشور را جذب كرد