احمدآباد شهري است در بخش مركزي شهرستان اردكان استان يزد ايران.
جمعيت
بنابر سرشماري مركز آمار ايران، جمعيت احمد آباد اردكان در سال ۱۳۸۵ برابر با ۴۷۵۸ نفر بوده است .
قدمت شهر احمدآباد نزديك به 700 سال پيش برميگردد
اين روستا در شمال شرقي شهر اردكان واقع گرديده است و فاصله آن تا مركز شهر نزديك به 5 كيلومتر مي باشد و موقعيت جغرافيايي آن عبارت است از: 55 درجه طول و 33 درجه و 22 دقيقه عرض جغرافيائي و ارتفاع آن از سطح دريا 1020 متر مي باشد.
احمدآباد توسط شيخ احمد يزدي «متوفي 635» هجري قمري احداث گرديده است و آيتي در تاريخ يزد در اين مورد مي نويسد:
شيخ احمد و شيخ محمد دو برادر فاضل و دانشمند بودند كه از قريه اسفنجر به شهر مهاجرت كردند و در آنجا ساكن گرديدند و آثار خيري از خود به يادگار گذاشته اند از جمله مسجد روضه محمديه معروف به حظيره ملا است كه توسط شيخ احمد احداث گرديده قناتي در نزديك اردكان موسوم به احمدآباد احداث نموده آن را وقف بر حظيره كرده است.متن قسمتي از وقفنامه آن چنين است:
وقف نمود تمامي قريه مدعوه دايره به احمدآباد واقعه به سفلي بلوك ميبد از اعمال بلده يزد كه قريه مذكور در آن ناحيه نزد ملاك به اين اسم معروف و مشهور است و به اسم مذكور از حدود و اوصاف مستغني با توابع و لواحق و منسوبات و مضافات و اراضي و جدران و آبار و جد اول و غير ذالك مما يتعلق بها شرعاً و عرفاً و جملگي مزرعه ديگر واقعه به ناحيه مذكوره مدعوه به مزرعه مبارزآباد كه از نهايت معرفت و غايت شهرت از تحديد و توصيف مستغني است با آنچه از توابع و لواحق آن مزرعه مزبوره شمرند شرعاً و عرفاً و جملگي طاحونه دايره واقعه به ناحيه مزبوره مشهوره به طاحونه احمدآباد مذكوره كه به اين اسم از ذكر حدود مستغني است با تمام لواحق آن از آلات خشبيه و حديديه و غيرها.
اما صاحب جامع مفيدي و ديگر متون تاريخي يزد بناي احمدآباد را مربوط به دوران آل مظفر دانسته و يكي از مستحدات امير مبارزالدين محمد و فرزندان او قلمداد مي كنند كه در اواسط قرن هشتم احداث گرديده است. و به نظر مي رسد هر دو مطلب صحيح باشد زيرا اولين قنات احمدآباد كه به احمدآباد وقف مشهور است؛ توسط شيخ احمد احداث گرديده است و بناي اصلي احمدآباد مربوط به دوران آل مظفر مي باشد و در متون تاريخي زردشتيان نيز آمده است كه چندين خانوار زردشتي نيز در احمدآباد سكونت داشتند و حتي پرستشگاهي «درمهري» نيز در آنجا بنا نموده بودند.
اما به مرور زمان زردشتيان احمدآباد به شريف آباد كوچ نمودند و سنگ آتشدان درمهر احمدآباد نيز به شريف آباد منتقل كردند و هم اكنون در آنجا نگهداري مي شود و محلي كه قبلاً درمهر زردشتيان بوده بعد از ويراني به صورت زمين صافي در آمده كه تا چند سال قبل آن قطعه زمين به مهرگورها معروف بوده است.
در احمدآباد هيچ آثار تاريخي كه نشانگر قدمت آن باشد وجود ندارد و خانه هاي قديمي آن تماماً از خشت و گل بوده كه بعضي از آنها بازسازي شده است و احداث خيابان و عريض شدن كوچه ها بافت قديم آن را به كلي تغيير داده است و تنها در شمال اين روستا قلعه مانندي وجود دارد كه به قلعه حسين آباد مشهور است و بنا به گفته معمرين، بناي آن قبل از احداث احمدآباد بوده و به وسيله نقبي به قلعه «زردگ» متصل بوده است.
اهالي احمدآباد از استعداد ذاتي خوبي برخوردارند و در قرون اخير مفاخر علمي بزرگي چون:حضرت آيت الله داماد و حضرت آيت الله فكور و حاجي سيديحيي واعظ و ... از آن برخاسته اند.
احمدآباد در حال حاضر بزرگترين روستاي موجود در حوزه شهرستان اردكان مي باشد و از امكانات بسيار خوبي از قبيل دبيرستان شبانه روزي، درمانگاه، آب و برق و تلفن، كتابخانه، مدرسه راهنمايي و ابتدايي دخترانه و پسرانه و چند باب مسجد و ... برخوردار مي باشد و شغل اكثر اهالي آن كشاورزي مي باشد و پسته عمده ترين محصول آن محسوب مي گردد.
منبع :سازمان شهرداري ها و دهداري هاي كشور وابسته به وزارت كشور
ندوشن را بيشتر بشناسيم
نَدوشَن يكي از شهرهاي شهرستان ميبد در استان يزد ايران است.
ندوشن از شهرهاي شهرستان صدوق است
جمعيت
جمعيت اين شهر بر اساس سرشماري سال ۱۳۸۵ جمعيت آن (۶۵۰ خانوار) ۲٬۳۵۱نفر بودهاست.
در قديم
قديمي ترين اثر تاريخ دار ندوشن منبر چوبي مسجد جامع است كه مربوط به قرن ششم هجري است در كتب تاريخي ياد ندوشن در تاريخ يزد بكرات آمده است آل مظفر در شروع كار خود راه داري ميبد وندوشن را برعهده داشتند و در دوران اتابكان يزد از شكارگاهاي پر بركت ندوشن بارها نام بميان آمده است وجود رباط خرگوشي كه بنا به گفته ايرج افشار بزرگترين وخوش طرحترين رباط عهد شاه عباسي است نشان از اهميت ندوشن و مسير عبور آن در عهد مذكور را دارددر برخي از كتب تاريخي راه اصلي پارس به سمت سيستان از ابرقو ندوشن وميبد مي گذشته است. فرهنگ جغرافيايي ايران جلد ۱۰ در مورد ندوشن مينويسد: ده مركزي دهستان ندوشن بخش خضرآباد شهرستان يزد است، در ۳۴۰۰۰ گزي شمال غربي خضرآباد در منطقه كوهستاني معتدل هوائي واقع است و ۱۹۷۴ نفر سكنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات، شغل اهالي زراعت و كرباسبافي است در گذشتههاي دور شغل مردم ندوشن عمدتا استخراج فلز و صنعتگري بوده است آثار وبقاياي اين امر در معادن باستاني مس وآهن ندوشن مشهود است ولي با تغيير صنعتي اين مشاغل در ندوشن رنگ باخته است همچنين بدليل مراتع مناسب عدهاي از عشاير به مراتع ندوشن كوچ كرده وسپس در ندوشن سكني گزيده اند
آثار باستاني
ندوشن داراي آثار باستاني زيادي است، كه ميتوان از منارجنبان ندوشن نام برد[نيازمند منبع]. سايرآثار تاريخي شهر ندوشن شامل: برج وباروهاي اطراف شهر قلعه سفيده با قدمت افشاريه خانه قلعه ايها خانه كلانتري خانه استاد حيدري ها باقدمت ايلخاني مسجدجامع با قدمت 636قمري مسجد آمنه گل با سنگ نوشته 777هجري قمري مقبره شيخ زين الدين علي خاموش كه به دست مولانا سلطان حسين نوشني در عهد شاه عباسي بنا شده است امامزاده ماما نيك معدن استخراج مس باستاني تپه آسنگلان با خشت هاي معماري هخامنشي آسيابهاي آبي دهها سنگ قبر با قدمت 800تا 400ساله منبر چوبي مسجد جامع با قدمت قرن ششم هجري دهها منزل مسكوني در بافت قديم با قدمت ايلخاني تا پهلوي رباط خرگوشي حسينه سورك
شهرستان آستانه اشرفيه از شهرستانهاي استان گيلان در شمال ايران است. مركز اين شهرستان آستانه اشرفيه است.
تقسيمات كشوري
بخش مركزي شهرستان آستانه اشرفيه
دهستان دهشال
دهستان گوركا
دهستان كيسم
دهستان چهارده
شهر: آستانه اشرفيه
بخش كياشهر
دهستان دهگاه (آستانه اشرفيه)
دهستان كياشهر
شهر: كياشهر
موقعيت جغرافيايي
آستانه اشرفيه در ۳۵ كيلومتري مركز استان رشت واقع است و فاصلهٔ آن تا شهر لاهيجان ۷ كيلومتر است .
اين شهرستان با وسعت ۴۲۶/۶ كيلومتر مربع در شرق گيلان در عرض جغرافيايي ۳۷ درجه و ۱۶ دقيقه و طول جغرافيايي ۴۹ درجه و ۵۶ دقيقه شرق نصف النهار مبدا واقع شده است و ارتفاع متوسط آن از سطح دريا ۳ متر است .
شهرستان آستانه اشرفيه با جمعيت ۱۲۵٫۴۳۷ نفر از دو بخش مركزي با ۴ دهستان ( كوركاء، دهشال، كيسم و چهارده ) و بخش بندر كياشهر با ۲ دهستان ( دهسر و دهكاء ) تشكيل شده است
۴۲ درصد جمعيت اين شهرستان شهر نشين و ساكن در دو شهر آستانه اشرفيه و بندر كياشهر و ۵۸ درصد روستانشين و ساكن در ۱۰۷ روستا ميباشند.
اين شهرستان شامل دو شهر، دو بخش، ۶ دهستان و ۹۸ آبادي ميباشد. مركز شهرستان، شهر آستانه بوده و شهر ديگر شهرستان، بندر كياشهر نام دارد.
پلي به طول ۸۵۰ متر در اين شهر بر روي سفيدرود احداث گرديده است كه اين شهر را به رشت مرتبط مي سازد.
آرامگاه دكتر محمد معين نيز در شهر آستانه قرار دارد.
وجه تسميه
شهرستان كه چهارمين شهر مذهبي كشورمان در مركز آن قرار دارد در گذشته كوچان ناميده ميشد و پس از تدفين پيكر سيد جلال الدين اشرف پسر امام موسي كاظم در اين شهر نام آن به آستانه اشرفيه تغيير يافت
محصولات
از محصولات زراعي اين شهرستان ميتوان بادام زميني، برنج (انواع برنجهاي معطر و طارمي، دمسياه و...)، گوجه سبز و تخمه آفتابگردان و مركبات نام برد.
به دليل كيفيت و سبكي خاك اين منطقه كه بيشتر حاصل رسوبات سفيدرود است هويج نيز از محصولات آن است. اين شهرستان از مراكز عمده توليد فلفل سبز دانست. ضمناً اين شهرستان داراي نوعي كدو تنبل است كه از نظر ارزش تغذيه در سطح بالايي قرار دارد. آستانه اشرفيه از مراكز اصلي توليد نهال صنوبر است.
اماكن
آرامگاه آقا سيد جلال الدين اشرف
بقعههاي آپير جنگلي آقا سيد حسن - آقا سيد حسين وآقا سيد محمد.
پارك ساحلي
مناظر حاشيهٔ رودخانهٔ سفيد رود
آرامگاه دكتر محمد معين
پل چوبي كياشهر.
رستان اَملَش از شهرستانهاي شمالي ايران واقع در استان گيلان است. مركز آن شهر املش است.
تقسيمات كشوري
اين شهرستان شامل دو بخش رانكوه و مركزي و پنج دهستان به نامهاي سمام، شبخوسلات، كجيد، املش جنوبي و املش شمالي است.
بخش مركزي شهرستان املش
دهستان املش جنوبى
دهستان املش شمالى
شهر: املش
بخش رانكوه
دهستان سمام
دهستان شبخوس لات
دهستان كجيد
شهر: رانكوه
جمعيت
اين شهرستان برپايه سرشماري سال ۱۳۷۵ داراي جمعيتي بالغ بر ۵۰۷۱۶ نفر ميباشد.
شهرستان رضوانشهر يكي از شهرستانهاي استان گيلان در شمال ايران است. مركز اين شهرسان شهر رضوانشهر است. اين شهرستان در شمال غربي اين استان، بين سواحل درياي خزر و رشته كوههاي تالش قرار دارد و از دو بخش جلگهاي و كوهستاني تشكيل شدهاست. اين شهرستان از شمال به درياي خزر و شهرستان تالش، از غرب به شهرستان خلخال، از جنوب به شهرستانهاي صومعه سرا و ماسال و از شرق با شهرستان بندر انزلي مرز مشترك دارد.
مساحت شهرستان رضوانشهر 711۰٫۲۹۴ كيلومتر مربع است.
اين شهرستان بعد از تقسيم شهرستان تالش به سه شهرستان مجزا ايجاد شد و از نظر زيباييهاي طبيعي شهرستاني غني است. آبشار ويسهدار از گردشگاههاي زيباي منطقهاست. كارخانه توليد كاغذ چوكا نيز در اين شهرستان است اين كارخانه كه زماني حدود ۷۰ درصد كاغذ كارتن كشور را توليد ميكرد اكنون داراي وضع نابساماني است.
تقسيمات كشوري
اين شهرستان شامل دو بخش پره سر و مركزي و شهرهاي رضوانشهر و پره سر، و داراي چهار دهستان به نامهاي ديناچال، ييلاقي ارده، خوشابر و گيل دولاب و ۱۱۰ روستا ميباشد.
بخش مركزي شهرستان رضوانشهر
دهستان خوشابر
دهستان گيل دولاب
شهر: رضوانشهر
دوران
كوههاي الماس
تازه اباد
شهرك چوكا
بارگام
روشنده
بخش پرهسر
دهستان ديناچال
دهستان ييلاقي ارده
شهر: پرهسر
جمعيت
جمعيت شهرستان رضوانشهر بر پايهٔ آمار سال ۱۳۸۵ ، نزديك به 200 هزار نفر برآورد ميگردد كه با اين احتساب ۶/۲1 درصد كل جمعيت استان گيلان را دارا ميباشد و مردمان آن به زبانهاي تالشي، گيلكي صحبت ميكنند.
اقتصاد
اقتصاد شهرستان رضوانشهر بر پايهٔ كشاورزي، دامداري است. مهم ترين محصولات كشاورزي رضوانشهر: برنج، گندم، جو و ذرت ميباشد. پرورش دام به دليل دارا بودن مراتع مناسب (۲۲ هزار هكتار در شهرستان رضوانشهر) از اهميت ويژهاي برخوردار ميباشد.
جاهاي ديدني
يكي از زيباترين سواحل درياي خزر در امتدادشفارود و سيمبرخاله و تازه آباد،همچنين مناطق دست نخورده و زيباي معتدل در الله بخش محله كه داراي چشمه بسيار زيباي مرادخاني و جنگلهاي زيبايي كه اطراف شهر ديده ميشوند، آبشار ويسادار پره سر، مناطق كوهستاني ارده و زندانه و برزكوه، بناي تاريخي اسپيه مزگت (مسجد سفيد) ديناچال، خرابههاي شهر گسگر در روستاي هفت دغنان، گورستان باستاني مينه رو و وسكه، دژ زرين كول در ييلاق شوشل دشته دومن، گورستان باستاني رفيه رود ميانرود، پل آجري پونل، خانه تاريخي سردار مقتدر در ييلاق آق مسجد، آق مسجد رينه، آرامگاه سيد شرف شاه و سيد امين السلطان غريب بنده ، زيارتگاه آقا سيد صالح پدر بزرگوار حضرت شيخ عبدالقادر گيلاني واقع در منطقه ييلاقي دهستان اورما ،زيارتگاه حضرت شيخ كمال الدين نقشبندي واقع در منطقه رودبار سرا.
شهرستان سياهكَل از شهرستانهاي استان گيلان در شمال ايران است. جمعيت اين شهرستان ۵۱٬۶۷۵ نفر است (سال ۱۳۸۳) و مركز آن شهر سياهكل است. اين شهرستان داراي ۲ بخش و ۵ دهستان است.نام سياهكل در زبان محلي سي كل است و معني آن آبادي كنار كوه است زيرا سي به معني كوه سينه بريده و با شيب تند است و دامنه دلفك به سوي سياهكل شيبي بيش از 60 درجه دارد و كل يا كلا به معني آبادي است و تركيب آن ها معني آبادي كنار كوهي با شيب تند را مي سازد.
اين نام قدمتي بيش از 150 سال ندارد و در هيچ سند تاريخي متعلق به زماني بيش از 150 سال اين نام مشاهده نميشود. شهر سياهكل امروز تركيبي از روستاهاي كلسر و برفجان و كدوبنك است و سياهكا در واقع آبادي شكل گرفته ميان اين سه روستاست و به مرور آن سه روستا را در خود گرغته است. اين نام امروزه بر شهرستاني با وسعتي بيش از 1000 كيلومترمربع نهاده شده است كه بخش ديلمان را در خود دارد.. شهرستان سياهكل از شمال به شهرستان هاي لاهيجان و آستانه و از شرق به شهرستان هاي لنگرود و رودسر و املش و از جنوب به شهرستان رودبار و از غرب به شهرستان رشت محدود است.
ودسر يكي از شهرهاي استان گيلان و مركز شهرستان رودسر است. قوميت مردم رودسر گيلك است كه به زبان گيلكي با لهجه بيه پيش (شرق گيلان) تكلم ميكنند. مذهب مردم رودسر ، شيعه علوي اثني عشري است.
تاريخچه رودسر
رودسر، در زمانهاي قديم، به نامهاي كوتم و هوسم ناميده ميشد. يكي از روستاهاي رودسر به نام تميجان در زمان سلطنت شاه عباس اول داراي ضرابخانه بوده كه سكههاي ضرب شده در اين محل موجود است.
مقدسي، جغرافي دان معروف، در سال ۳۷۵ هجري قمري در كتاب (احسن التقاسيم فم معرفه الاقاليم) آورده كه هوسم را بازاري نيكو و مسجد جامعي، نزديك مقر حاكم است. حمدالله مستوفي در سال ۷۴۰ هجري قمري ، از هوسم به عنوان بندر و لنگرگاه كشتيهايي كه از گرگان و طبرستان آذوقه حمل ميكردند ياد نموده است. نام رودسر تركيبي از دو پاره واژه رود و سر است. سر در زبان ديلمي و پهلوي به معني كنار است مانند سر و سامان داشتن يعني كسي را در كنار خود داشتن. در نتيجه نام اين شهر به معني كنار رود است.
آب و هوا
قسمت كوهستاني آن خوش آب و هوا و سردسير ميباشد. و قسمت شمالي آنكه در قسمت حاشيه جنوبي درياي خزر و جلگه قرار گرفته است ، معتدل و مرطوب ميباشد.
اقتصاد و محصولات
اقتصاد مردم رودسر ، به علت قرار گرفتن دركنا دريا و زمينهاي مناسب بيشتر بر پايه كشاورزي و ماهيگيري استوار است. از محصولات توليد شده در رودسر ميتوان برنج، چاي، ابريشم، كنف، مركبات، گندم، جو، فندق، گردو، حبوبات، گل گاوزبان ،انواع سبزي و ... را نام برد. تنوع و فراواني در رودسر باعث گرديده تا بازار هفتگي آن كه در روزهاي يكشنبه داير ميگردد از رونق فراواني برخوردار باشد. بافت چادرشب، لباس قاسم آبادي ،حصير، جوراب پشمي، زنبيل، نمد بافي و توليد انواع سراميك و سفال را نام برد كه اغلب در يكشنبه بازار رودسر عرضه ميگردد.
نقاط زيارتي و تاريخي
گنبد پير محله يكي از نقاط تاريخي رودسر و از عجايب هفتگانه گيلان ميباشد. ساخت گنبد مربوط - به دوره كيانيان و به صورت هشت ضلعي است
لاهيجان از زيباترين شهرهاي استان گيلان و ايران است. موقعيت جغرافيايي اين شهر در ناحيه كوهپايهاي قرار دارد كه تپهماهورهاي آن را بوتههاي هميشه سبز چاي در رديفكاريهاي منظم هندسي پوشاندهاست. همچنين معماري بسيار زيبا و خانههاي ويلايي با سقفها و رنگآميزي متنوع، جلوه زيبايي به سيماي شهر بخشيدهاند. به عبارت ديگر در لاهيجان زيباييهاي طبيعت و شهرسازي يكديگر را تكميل كردهاند.
مردمشناسي و جغرافيا
لاهيجان منطقهاي است كه از شمال به درياي خزر، از شرق به لنگرود، از جنوب به ديلمان، از جنوب غربي به سياهكل و از غرب به آستانه اشرفيه محدود ميشود كه در ۵۰ درجه و صفر دقيقه شرقي و در ۳۷ درجه و ۱۱ دقيقه شمالي عرض جغرافيايي قرار دارد. در سال ۱۳۸۵، جمعيت شهر لاهيجان ۷۲٫۹۵۰ نفر بودهاست.اين شهر ساختهشده بر سرزميني هموار و جلگهاي است كه حاصل رسوبات به جاي مانده از رودهاي گيلان است. از نظر موقعيت جغرافيايي و ويژگيهاي تاريخي يكي از شهرهاي مهم گيلان به شمار ميرود و مدتها مركز بخش بيهپيش گيلان بودهاست.
شهرستان لاهيجان داراي دو بخش رودبنه و مركزي و ۷ دهستان به نامهاي رودبنه، شيرجوپشت، آهندان، بازكياگوراب، لفمجان، ليالستان و ليل است. اين شهرستان بر پايه آخرين سرشماري در سال ۱۳۸۵، داراي جمعيتي بيش از ۱۶۲٫۸۹۸ نفر بودهاست.
مردم آن بيشتر گيلك هستند و گالش به ساكنين ارتفاعات اين منطقه اطلاق ميشود كه آنها هم تيرهاي از گيلكان بوده و زبانشان گيلكي است. زبان بومي اين شهرستان، گيلكي با لهجه شرقي است كه با لهجه غربي گيلكي (رشت و فومن) اندكي تفاوت دارد. دين مردم لاهيجان شيعه و از نوع ناصري است.
آب و هوا
آب و هواي آن در بخش جلگهاي، معتدل و مرطوب و در قسمت كوهستاني سردسير و خوش آب و هوا است.در واقع آب و هواي اين شهرستان آب و هواي مديترانهاي است
آب و هواي لاهيجان
جانداران
چهارپايان اصلي: گاو، اسب، گوسفند، ميش، قاطر، الاغ، سگ و گربه و گاو ميش.
چهارپايان وحشي: پلنگ، خرس، گرگ، روباه، شغال، گربه وحشي، گوزن، آهو، بز كوهي، سمور، خار پشت، سمور آبي، خرگوش، خوك، گراز، سنجاب، كفتار، ببر، …
پرندگان اين منطقه انواعي دارند برخي وحشي و برخي اهلي هستند و نمونههايي از آنها عبارتاند از:
مرغ، اردك، غاز، بوقلمون به فور در اين منطقه ديده ميشود و همين طور قرقاول (تورنگ) و غاز وحشي (كلاگن) خوتكا، چنگر، قوش (الغ)، بلدرچين] (وشوم)، باز، بلبل، سينه سرخ، لكلك، مرغ ماهيخوار، حواصيل، كبوتر، تيهو، جغد، گنجشك (چيشنك)، شرستي (حاج حاجي)، داركوب، درنا، دمجنبانك (دمبلا سكينه)، سبز قبا (كوكلاچ)، دريا سليم، يهره، سَرَت، كلاغ (كلاچ)، سار (سيته)، هدهد (شانه بسر)، شاهين، شل حينو، عقاب، قوش، كبك، كركس، زاغچه (كشكرت)، كلكافيس، فلامينگو (مرغ حسيني)، چرخ (واشك)، پليكان سفيد، چكاوك، سبز قبا، مرغ سقّا و غيره.ماهيان: ماهي سفيد، ماهي آزاد، قزل آلا، كفال ماهي، ماهي سوف، اردك ماهي، كپور ماهي، اسپلي، ماهي سيم، ماهي شك، كليكا، اوزون برون، قاس ماهي، قيل ماهي، گاو ماهي، شيبا ماهي، مار ماهي، ماهي ماش، كولي و … حشرات : مورچه (پيتار)، انواع سوسك، ملخ، زنبور عسل، انواع زنبور، انواع عنكبوت (لابدون)، خرمگس، ساس، كك (سپول)، خرخاكي، جعَل (گِه گال)، مگس، پشه، جيرجيرك (جيك)، زنجره، اقسام پروانه، بيد، موريانه
زبان
زبان گفتاري مردم لاهيجان، گيلكي (بيه پيش) است كه با گيلكي رشت (بيه پس) از نظر آوايي، واژگاني و پارهاي ويژگيهاي دستوري تفاوتهايي دارد. گيلكي بيه پيش خود از گونهاي كه در نواحي كوهستاني به آن سخن گفته ميشود، يعني گالشي، متمايز است.
تاريخ
شهرستان لاهيجان به گواهي تاريخ در گذشته مركز حكومت بيه پيش بوده و وسعت آن سرزميني از سفيدرود تا چالوس را در بر ميگرفتهاست.شهر لاهيجان از ديرباز كانون بازرگاني ابريشم بوده و بيشترين سهم را نيز در توليد و صادرات آن داشتهاست.[نيازمند منبع] صنعت چاي يكي از مهمترين صنايع كشاورزي اين شهر است. نخستين بار چاي در ايران توسط حاج محمد حسين اصفهاني به سال ۱۳۰۲ ه.ق در عصر ناصرالدين شاه قاجار كشت شد كه پيشرفتي نداشت و موفقيتي بدست نياورد. اما شخصي بنام محمد خان قاجار قوانلو ملقب به كاشفالسلطنه مشهور به چايكار در سال ۱۳۱۹ ه.ق چاي را در لاهيجان كشت نمود و به بار نشاند. وي در حقيقت پدر كشت چاي در ايران به شمار ميآيد. در اثر به بار نشستن اين فراورده، تأثيرات شگرفي بر زندگي مردم منطقه و اقتصاد كشور به جاي ماندهاست.
نام لاهيجان
نظريات مختلفي دربارهٔ نام لاهيجان وجود دارد:
شهر ابريشم
عدهاي معتقداند اين نام ريشه در ويژگي اقتصادي اين شهر دارد. به گونهاي كه واژه لاهيجان عربيشده لاهيگان است و لاهيگان مركب است از لاهيگ +ان (لاهيگ = بافتني و ان = پسوند مكاني) و به معني مكان يا شهر بافندگان يا نساجان يا ابريشمبافان است. در تجزيهاي ديگر، لاه در پارسي ميانه (پهلوي) به معناي ابريشم است و در برهان قاطع به معناي پارچه ابريشمي سرخ آمدهاست و جان پسوند مكان است. در نتيجه لاهيجان به معناي «شهر ابريشم و مكان ابريشم» است. اشپيگل محقق آلماني در كتاب «حملات روسيان به سواحل كرانه خزر» نام لاهيجان را به معني «شهر ابريشم» ميداند. لاه به معني ابريشم است و يج و ج پسوند نسبت است مانند يوشي و يوشيج و يا لار و لاريج. در نتيجه لاهيج به معني ابريشمي است و ان پسوند مكان. در نتيجه لاهيجان به معني مكان ابريشمي است.
انتساب به لاهيج بن نوح
در افسانهها بناي شهر لاهيجان به لاهيج ابن سام ابن نوح نسبت داده ميشود ولي اين وجه تسميه نادرست و عوامانه به نظر ميرسد (يا درستتر بگوييم، افسانهاي ساختگي براي عوام بوده كه با عربيسازي نام ايراني شهر بتوانند نام اصلي شهر را بار ديگر استفاده كنند. اين روند در ايران تحت چيرگي تازيان و تعصبات شديد ضدايراني رواج داشته و ترفندي بوده براي رهايي از برچسب هولناك مجوسيت).
دارالاماره
اين شهر در گذشته در دوراني از استيلاي اعراب و سيطرهٔ خلافت دارالاماره يا دارالامان هم نامگذاري شده بوده كه به تدريج بار ديگر نام ايراني خود را بازيافته، نخست لاهيجان المبارك و سپس لاهيجان خوانده شدهاست. شهر لاهيجان در قرون سوم تا پنجم هجري در محل روستان فعلي چفل در ميانه راه امروزي بازكياگوراب به سياهكل قرار داشت و از قرن پنجم كم كم به محل امروزي انتقال يافت. و از ابتداي قرن ششم هجري تبديل به مركز حكومت سادات مويدي شد و سپس ناصروندان بر آن چيره شدند. از قرن هشتم سادات كيايي حكومت خود بر لاهيجان را آغاز كردند و دوران شكوه لاهيجان دورا حكومت كياييان است.
لاهيجان در سال ۷۰۵ ه.ق به دست اولجايتو فتح شد و امير تيمور به آن لشكر كشيد. پس از تيمور، سيد امير بيك و نوادگان وي –از سادات كياني– بر شهر لاهيجان حكومت كردند. پس از سقوط حكمرانان كياني، حاكمان صفوي در اين شهر حكومت كردند. از حوادث ناگوار و مهم در تاريخ لاهيجان، طاعون در سال ۷۰۳ ه.ق، آتشسوزي سال ۸۵۰ ه.ق و اشغال آن توسط روسها در سال ۱۷۲۵ ميلادي است. در سال ۱۲۳۰ ه.ق لاهيجان دچار زلزله شد و در سال ۱۲۴۶، بار ديگر طاعون در آن كشتار كرد. شأن و شكوه لاهيجان در زمان خان احمد خان است. خان احمدخان يكي از حاكمان لاهيجان در قرن دهم است و كمتر حاكمي در گيلان چنين قدرتي را به خود ديدهاست و لاهيجان از اين نظر در دوران طلايي خود بود.
شاه عباس در لاهيجان
در شوال سال ۱۰۰۰ ه.ق شاه عباس كبير پس از آواره كردن خان احمد خان به لاهيجان آمد و دستور داد باغي كه در مقابل قصر خان احمد خان بود و انواع گلها و اقسام ميوهها در آن ديده ميشد را خراب كردند و به زمين بازي چوگان و قپقاندازي تبديل نمودند و پيرامون آن را درخت كاشتند. همچنين شاه عباس دستور داد باغ بيشه دژ خان احمد خان را كه از آثار بزرگ بود، ويران كردند و به اين ترتيب اثري از دودمان كيائيان گيلان بويژه خان احمد خان نگذاشتند، زيرا وي پسري نداشت كه حفظ نام او نمايد. بعد از سقوط و مرگ خان احمد خان، لاهيجان ديگر به خود رنگ استقلال نديد و شهر رشت كه در آن زمان روستايي بيش نبود ، كمكم مركزيت و به واسطه توجه خاص شاه عباس حوزه اقتدار آن گسترش يافت و به ديگر بخشهاي گيلان چيرگي كافي پيدا نمود.
لاهيجان يكي از مراكز اصلي جنبش جنگليها بود.
نام لاهيجان در نقشه ادريسي به سال۱۱۵۴ ميلادي (۵۳۲ هجري شمسي).
ضرب سكه در لاهيجان
لاهيجان در زمان اولجايتو ضرابخانه داشته كه سكه ضرب ميكرده((Amitai-Preiss & Morgan (۲۰۰۰) در زير نمونههايي از سكههاي دوران ابو سعيد بهادرخان اولجايتو، فتحعليشاه قاجار و شاه طهماسب صفوي مشاهده ميگردد كه در لاهيجان ضرب شدهاند.
محصولات كشاورزي
چاي
برنج
پيله ي ابريشم
كنف
علم
محمدعلي مجتهدي گيلاني (استاد رياضي بنيانگذار دانشگاه صنعتي شريف و مدير دبيرستان البرز)
ابراهيم حشمت (فرماندار لاهيجان در جمهوري شورايي گيلان)
مذهب
شيخ مهدي مهدوي سعيدي(مرجع تقليد)
شيخ حسن نخعي گيلاني (مجتهد)
زينالعابدين قرباني (امام جمعه رشت)
شيخ زاهد گيلاني (از صوفيان بزرگ ايران، استاد و پدر همسر شيخ صفيالدين اردبيلي )
عبدالرزاق لاهيجي
قطبالدين شريف لاهيجي
ميرزا حسن فياض لاهيجي
سياست
عبدالله لاهيجي ازمجتهدان ثلاث حامي نهضت مشروطيت ايران مقيم نجف اشرف
محمدعلي فيض لاهيجي ، رييس سابق ديوان عدالت اداري ايران
ابوالحسن سعادتمند (كفيل سابق وزارت اطلاعات و جهانگردي)
رضا رادمنش (رييس سابق فراكسيون حزب توده در مجلس شوراي ملي و استاد فيزيك دانشگاه لايپزيگ)
شاه طهماسب صفوي، كه هفت سال در لاهيجان زيست
رضا قطبي (رياست سابق «سازمان تلويزيون ملي ايران» )
علي اصغر فياض فاضلي
حسن كريمي پور، قاضي القضات، پيش از انقلاب و و در دوران بازرگان
محمدعلي صفاري، نماينده لاهيجان در ادوار ۱۸ و۱۹ و۲۰ مجلس شوراي ملي، استاندار سابق آذربايجان شرقي، شهردار تهران در سه دوره، سناتور انتخابي گيلان در دورههاي ششم و هفتم مجلس سنا
عضدالاسلام لاهيجي
تجارت
محمد ميرزا كاشفالسلطنه (پدر چاي ايران)
محمدعليخان امين ديوان لاهيجي (از فئودالهاي بزرگ لاهيجان)
خاندان فلاح خير، از تجار بزرگ تنباكو، چاي، پارچه و برنج
ادبيات
بيژن نجدي (نويسنده و دبير رياضي)
مهرداد فلاح (شاعر)
محمدحسين مهدوي م.مويد
احمد ميراحسان (منتقد فيلم)
حزين لاهيجي (شاعر)
نيكوكاري
محمدرضا حكيمزاده (بنيانگذار آسايشگاه كهريزك تهران)
ورزش
ابراهيم (كوروش) مهربان (كشتيگير و قهرمان آسيا)
اماكن ديدني
بقعه شيخ زاهد گيلاني (مربوط به قرن هشتم هجري واقع در جاده لاهيجان - لنگرود)
بقعه چهار اوليا يا چهار پادشاهان (مربوط به دوره تيموريان واقع در ميدان سردار جنگل)
شيطان كوه
مسجد اكبريه
مسجد جامع لاهيجان
حمام گلشن
بام سبز
استخر لاهيجان
موزه چاي ايران (آرامگاه محمد ميرزا كاشفالسلطنه)
تله كابين احرار (فاز اول تلهكابين لاهيجان كه از فراز بام سبز آن آغاز شده، در سال ۱۳۸۴ شمسي راهاندازي گرديد)
روستاي سرچشمه و كوه عطاكوه
روستاي ماهي موشه و آبشار ديدني آن
پيشينه تاريخي
براساس منابع محلي ، گيلان در سالهاي نفوذ اسلام و قدرت يافتن حكمرانان محلي به دو بخش « بيه پيش » يا بخش شرقي گيلان و « بيه پس» يا بخش غربي گيلان تقسيم شد . مرز مشخص ميان آن دو رودخانه سفيد رود بوده است . بدين ترتيب ، فومن در اين دوران ، بعنوان مركز بخش بيه پس يا بخش غربي گيلان، دربرابر لاهيجان ، كه مركز بيه پيش يا بخش شرقي گيلان بود، شناخته مي شد . بنابراين بايد گفت : سالها حوزه فرمانروايي اميران فومني ، از كنار رودخانه سفيد رود تا سرزمين هاي مجاور بخش هاي خلخال و تارم بوده است .
فومن تا عهد صفويه پايتخت « بيه پس » و مقر فرمانروايي شهرياران اسحاقي بوده است . پس از درگذشت شاه عباس صفوي مبداءقيام عادلشاه شد و در سالهاي جنگ اول بين الملل 14-1918 و پس از آن يعني از سال 33-1340 ه . ق مركز قيام جنگليان شد اما از سال 1340 قمري از آرامش برخوردار شده است
دكتر ستوده در كتاب از آستارا تا استار آباد مي نويسد :
« فومن مركز بخشي به همين نام و پس از آن تا 980 قمري مركز تمام ناحيه بيه پس گيلان بوده است . در اين سال است كه جمشيد سلطان مركز حكومت خود را به رشت انتقال داده است ، قصر حاجي جمال هنوز در فومن برقرار است اين شخص در سال 1159 قمري جان التن(Elton ) را كشت . اين قصر محل اقامت بازماندگان او بوده است . حاجي محمد خان نيز در همين قصر زندگي مي كرد . در وايل سلطنت ناصر الدين شاه خود او و اطرافيانش را به رشت منتقل كردند . از آن وقت فومن اهميت خود را از كف داد و به نام ” قصبه ” خوانده شد و يكي از دهكده هاي مهم اين بخش به حساب آمد . »
عموماً فرمانروايي اميران اين سامان ، به خانواده « آل اسحاق » نسبت داده مي شود كه خود را از اخلاف خاندان هاي باستاني ايران مي شناختند و در يك فهرست طولاني سلسله نسبت خود را به اشكانيان مي رساندند.
مسلم است كه فومن يكي از نقاط تاريخي و قديمي گيلان بوده و بطوريكه در كتاب سالك الابصارفي ممالك الامصار ، چنين نوشته اند ، در ميان همه حكام قسمتهاي مختلف گيل ، حاكم فومن بايــد
اصيل و مؤمن باشد ، سلطان فومن داراي 1000 سرباز است و قسمت اعظم درآمد وي از راه تجارت تأمين ميشود ، ابريشم به فراواني بدست مي آيد و بين حكام فومن و لاهيجان درستي و اتحاد برقرار است و اين امر باعث شده كه بازرگانان به فعاليت بپردازند . بر روي سكه هايي كه در زمان فتح عليشاه ضرب شده از فومن به نام فومن المبارك ياد كرده اند و در تاريخ قديمي ، فومن را دارالاماره ناميده اند
فومن را در آثار تاريخي گيلان ، بعنوان « دارالملك تخت ، تختگاه » هم ياد كرده اند . طولاني ترين دوران تختگاهي و مركزيت فومن از اواخر دوران ساساني آغاز شد كه گيلانشاه و پس از او پسرش ، گيل گيلانشاه گابره ، فرمانرواي گيلان بودند بنابراين فومن شهري است كه حداقل از قرن چهاردهم ميلادي به بعد مهمترين شهر گيلان و مدتهاي زيادي در مقابل لاهيجان كه پايتخت بيه پيش بود ، پايتخت بيه پس محسوب مي شد . فقط در پايان قرن شانزدهم ميلادي جاي خود را به رشت داد و در حقيقت افول آن از قرن نوزدهم ميلادي يعني از زماني كه خانواده حاجي محمد خان براي سكونت به رشت نقل مكان كردند ، شروع شد . ولي در مناظر شهري فعلي اثري از اين گذشته پر افتخار باقي نمانده است به جز شايد در حالت فشرده و متراكم بازار آن . اين بازار مجموعه اي از ساختمانهاي آجري با بامهاي پوشيده از سفال است كه قديمي ترين آنها در اوايل قرن بيستم ميلادي و طبق يك نقشه چهار خانه ي شطرنجي ساخته شده اند . فرمانداري در قصر حكام سابق بين مسجد جامع و بازار قرار داشت . يك ميدان باشكوه در زمان رضا شاه پهلوي در جلو و انتهاي خيابان مستقيمي كه به رشت منتهي مي شود ، درست شده است رابينو مي نويسد :
« اين شهر سه شنبه بازاري دارد كه بناي دكانهاي آن آجري است و بام آنها سفالپوش مي باشد و در حدود شش سال است (حدود 1900 ميلادي ) كه سردار همايون شصت باب دكان در آن بنا كرده است . »
برخي از آثار تاريخي شهر فومن را مي توان به مدرسه و مسجد قديم (مسجد جامع) ، مناره اي كه تاريخ بنايش به زمان سلجوقيان مي رسد ، بقعه پير جلودار ، قلعه كل ، و ... اشاره نمود . البته قلعه رودخان در آثار تاريخي اين شهر جاي ويژه اي دارد چرا كه اين محدوده مدتها تخت سلطنت و مركز حكمراني حكام گيلان بيه پس بوده است
- وجه تسميه
فومن را در فارسي به ضم اول fuman و در گيلكي به فتح اول foman مي خوانند . در برخي از يادداشتهاي مربوط به ترجمه احوال نامداران گيلان از جمله شيخ علي فومني ، اين نام با «پ» مفتوح آغاز مي شود : پومن به فتح اول poman كه تركيبي است از دو واژه «پو po » و «من man ».
اگر نام فومن را تركيبي از دو واژه « پو ، من يا فو ، من » بدانيم ، نامي خواهد بود مركب از« پوش»به معني پناه دادن يا پناه در اوستا و « من » به معني انديشيدن ، شناختن ، به يـــاد آوردن و درياقتـن است . و معني كلمه مركب از فومن به معني (پناه منش ، پناه انديشه ، پناه شناخت ) يا (پناه بخش انديشه ـ دريافت ـ پندار ) و يا جايي كه مأمني براي انديشيدن ، دريافتن و پنداشتن و عرضه داشتن است .
البته در گاتهاي اوستا «پئو» يا «فو» به معني فوا ، پيش ، در آغاز و نخست نيز آمده است .
- قوميت ـ زبان ـ مذهب ـ آداب و رسوم
قوميت مردم فومن ـ همچون قوميت اهالي جلگه اي شهرستان ـ گيلك است و با زبان گيلكي لهجه غرب گيلان (بيه پس) و گويش فومني سخن مي گويند . البته در اين شهر نيز مانند ساير شهر ها ، برخي به زبان فارسي (بويژه در مدارس و ادارات ) و همچنين تالشي و تركي (اغلب مهاجران وارد شده به شهر ) سخن مي رانند ولي زبان محاوره اي رايج بين عموم مردم همان گيلكي با گويش فومني است .
دين مردم شهر فومن اسلام و مذهب شايع در آن شيعه جعفري اثنا عشري است . (بر اساس آمار سال 1375 حدود 99 درصد مردم شهر فومن مسلمانند ).
در فومن به علت قدمت شهر و منطقه ، امام زاده و مزار پير و صحابه رسول هاشمي (ص) بسيار است كه زيارتگاه مردم منطقه و حتي خارج از شهرستان مي باشد . علاوه بر آن در تكيه و اكثر مساجد و بقاع متبركه شهر خصوصاً در اعياد و ماههاي محرم و صفر محل زيارت مردم مسلمان و با ايمان فومن بوده و مراسم سوگواري امام حسين (ع) با شكوه و جلال خاصي كه مختص استان گيلان است برگزار شده و دسته هاي عزاداري به هر سو روان مي شوند . (شب عربان ـ شب سوم عاشوراي حسيني ـ در منطقه شهره عام است )
در اعياد ملي ـ مذهبي هم بويژه در سالروز ميلاد صاحب الزمان (عج) مردم شهر فومن با چراغاني و گلكاري و تزئينات خيابان هـا ، ميادين و پياده روها و كـوچه هـا و پخش شيريني و نقل به شــادي و سرور مي پردازند و اكثر مراسم هاي عقد و عروسي نيز منطبق بر چنين اعيادي است . شهر فومن مانند ساير نقاط و شهرهاي استان گيلان ، مراسم خواستگاري با ارسال پيام و با اعزام دوستان مشترك و يا آشنايان مورد قبول دو خانواده عروس و داماد و اطمينان از قبول پيوند از سوي خانواده عروس ، اقدام به خواستگاري رسمي شروع شده و در مراسم خواستگاري معمولاً بزرگان دو خانواده حضور يافته و شرايط تعيين و موافقت رسمي عقد اخذ و صورت برداري مهريه و شير بها و لوازم و تاريخ عقد و عروسي معين مي شود .
مراسم عزاري وفات يافته گان همچون ساير نقاط با مراسم دفن ميت و سوم ، هفتم ، چهلم و سال ، همراه با هزينه هاي شام و نهار برگزار گرديده و معمولاً مراسم سوم و هفتم و سال در مساجد و تكايا برگزار مي شود .
يانيق تپه كه " قره تپه " نيز ناميده مي شود در 31 كيلومتري جنوب باختري تبريز و در 6 كيلومتري شمال خسرو شهر در جنوب شرقي روستاي " تازه كند" واقع شده است . در اين تپه يك هيأت انگليسي به رياست " چارلز بورني " در مرداد ماه سال 1339 كاوش هاي علمي به عمل آورد . به نظر " بورني " قدمت اين تپه به اواخر هزاره سوم پيش از ميلاد مي رسد كه با اواخر عصر سنگ و مس و اوايل عصر مفرغ در آذربايجان مقارن است .آثار به دست آمده نيز اين نظريه را تأييد مي كند.
جالب ترين كشف اين حفاري ، خاك برداري از بنيان و ديوارهاي خشتي بدون روكش 23 بناي دايره اي شكل است كه به نظر سرپرست هيات حفاري به استثناي دو بنا ، همه آنها خانه هايي بوده اند با انباري و سكو و طاقچه و اجاق و آخور و ... قطر هيچيك از اين خانه ها از حدود شش متر تجاوز نمي كرد .يكي از دو بناي مذكور احتمالاَ به نگهداري آذوقه و غلات و حبوبات اختصاص داشت. راه ورودي اين بنا نه از ديوارهاي اطراف ، كه از سقف بود و براي آمد و رفت به آنجا از نردبان استفاده مي شد.
بناي دوم بنايي دايره اي شكل و جدا از قسمت هاي ديگر است و حدس زده مي شود كه به عنوان كارگاه مورد استفاده قرار مي گرفت.
در اين تپه آثاري چون آسياب دستي، داس سنگي و سفال به دست آمده است. ظروف يافته شده در اين تپه حاكي ازتأثير سنت هاي مفرغ مقدم آناتولي شرقي است كه تا قفقاز گسترده بود . غير از وسايل ياد شده ، آلات و ادوات و ظروف ديگري چون هاون ، تيشه و تيغه ي سنگي ، تيغه خنجر مسي ، دو مُهر از گِل نپخته ، چهار چراغ گلي ، سيوها ، باديه ها ، خم هاي دهان گشاد بزرگ و كوچك و بي دسته و دسته دار و نيز سفال هاي زيادي در جريان كاوش هاي " يانيق تپه " كشف گرديد.
سفال هاي يافته شده به طور كلي دست ساخت و معمولاَ سياه رنگ و صيقلي و به ابعاد،اشكالو تزيينات،مختلف و متفاوت هستند . نقش هاي هندسي بر بدنه ي ظروف عموميت دارند . اما نمونه هايي از نقش هاي پرندگان و حيوانات شاخدار نيز ديده مي شود.